Go to dashboard to download stunning templates
Downloadنظریه های مدیریت می توانند به ما کمک کنند تا تعادل مناسبی بین کار، خانواده و اولویت های شخصی خود پیدا کنیم. کار و زندگی شخصی خود را به عنوان یک مسئله تخصیص منابع در نظر بگیرید. شما زمان، انرژی، ثروت و استعداد محدودی برای رشد چندین ""کسب و کار"" مانند کار، روابط با خانواده و جامعه خود دارید. مگر اینکه اولویت های خود را به طور آگاهانه مدیریت کنید، زمان و انرژی شما در مبارزه با اولویت های فوری تر مصرف خواهد شد.
ما کتاب چگونه زندگی خود را اندازه گیری خواهید کرد نوشته کلیتون کریستنسون را خواندیم و استراتژی های برتر کریستنسون برای چگونگی مواجهه با این اولویت های رقابتی و برنده شدن با یک زندگی پر از رضایت، متعادل و مدارا بر اهداف را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد.
کریستنسن نظریات ملموسی از دنیای مدیریت را ارائه می دهد که می تواند به شما کمک کند تا جهت و هدفی در زندگی حرفه ای و شخصی خود پیدا کنید. این نظریات با موفقیت در سازمان ها و زندگی شخصی بسیاری از دانشجویان کریستنسن استفاده شده اند. رضایت حرفه ای نه از حقوق و مقام بلکه از انگیزه های واقعی مانند کار چالش برانگیز، رشد شخصی و مسئولیت نشأت می گیرد. یک برنامه پنج ساله فقط در صورتی معنی دارد که شما یک حرفه با انگیزه های واقعی داشته باشید. در غیر این صورت، استراتژی ظهوری از آزمایش های سریع و تغییرات را اتخاذ کنید. برای یک رابطه سالم، "کار اصلی" همسرتان را که باید از شما انجام شود تشخیص دهید و آن را به خوبی انجام دهید. برای اطمینان از اینکه فرزند شما تصمیمات خوبی در زندگی می گیرد، فرهنگ خانوادگی ای ایجاد کنید که ارزش های اصلی را میانبری کند و آنها را از طریق فعالیت های مشترک تقویت کند.
انگیزه های واقعی خود را پیدا کنید
نظریه دو عاملی فردریک هرزبرگ می گوید که انگیزه ها همیشه با تشویق ها یکسان نیستند. عوامل بهداشتی شامل مقام، حقوق، امنیت شغلی و شرایط کار هستند. در حالی که عوامل بهداشتی ضعیف باعث نارضایتی می شوند، وجود فراوانی از آنها منجر به رضایت کارمند نمی شود. انگیزه ها عواملی مانند رشد شخصی، کار چالش برانگیز، مسئولیت و شناخت هستند که باعث می شوند کارمندان به صادقانه ای در مورد کارشان اهمیت بدهند.
بسیاری از متخصصان اشتباه می کنند و حرفه های خود را فقط بر اساس عوامل بهداشتی مانند حقوق و مقام انتخاب می کنند. اما با گذشت زمان، متخصصان خود را از کار خود بی انگیزه می یابند. اما با افزایش درآمدها، سبک زندگی آنها بالا رفته است و برای آنها سخت است که کاهش یابد و به حرفه های بیشتری رضایت بخش بروند.
ضروری است که عوامل بهداشتی حرفه خود را مد نظر قرار دهید، اما آنها شما را عاشق کار خود نمی کنند. به دنبال فرصت های معنی داری بگردید که به شما اجازه یادگیری چیزهای جدید، موفقیت و برداشتن مسئولیت های بیشتر را می دهد. علاوه بر این، وقتی کاری را دوست دارید، هر روز بهترین تلاش خود را خواهید کرد و این باعث می شود در کاری که انجام می دهید خوب باشید، که به این معنی است که حقوق خوبی دریافت خواهید کرد. جالب است که انگیزه ها در سراسر حرفه ها و بر طول زمان ثابت هستند.
تعادل بین ساختار و تصادف
کار هنری مینزبرگ نشان می دهد که استراتژی از دو منبع مختلف پدید می آید. وقتی سازمان ها برنامه هایی بر اساس فرصت های پیش بینی شده ایجاد می کنند، در حال دنبال کردن یک استراتژی عمدی هستند. اما اغلب، یک استراتژی ظهوری از تصمیمات روزمره بی شمار برای دنبال کردن فرصت های غیرمنتظره یا حل چالش های غیرمنتظره پدید می آید.اگر شرکت تصمیم صریحی برای دنبال کردن استراتژی ظهوری بگیرد، آن استراتژی جدیدی متعهد می شود.
در حرفه خود، شما دائماً در میان استراتژی متعهد و گزینه های غیرمنتظره یک مسیر را پیمایش می کنید. بسیاری از متخصصان جوان باور دارند که باید یک رویکرد استراتژیک متعهد داشته باشند و مسیر حرفه ای خود را برای پنج سال آینده برنامه ریزی کنند. اما این فقط در صورتی معنی دارد که شما یک مسیر حرفه ای پیدا کرده اید که عوامل انگیزشی و بهداشتی را فراهم می کند. اما اگر راهی برای بیشینه کردن انگیزه های خود و رضایت از عوامل بهداشتی پیدا نکرده اید، از طریق آزمایش و تغییرات مداوم، یک استراتژی ظهوری را پیش بگیرید تا مسیر درست را پیدا کنید.
برنامه ریزی مبتنی بر کشف برای حرفه ها
شرکت ها مقادیر عظیمی از سرمایه بر اساس پیش بینی های اولیه سرمایه گذاری می کنند اما اغلب بررسی نمی کنند که آیا پیش بینی های اولیه دقیق هستند یا خیر. فقط زمانی که سرمایه گذاری ها انجام شده و کار به جد ser شروع می شود، سازمان متوجه می شود که کدام فرضیات معتبر هستند و کدام ها اشتباه هستند. برای جلوگیری از این وضعیت، ایان مک میلان و ریتا مک گرات رویکرد برنامه ریزی مبتنی بر کشف را پیشنهاد می کنند. تیم های پروژه یک لیست از فرضیات را تهیه و آنها را بر اساس اهمیت بیشتر و اطمینان کمتر رتبه بندی می کنند. سپس از تیم خواسته می شود راه های ارزان قیمت برای تایید سریع فرضیات حیاتی پیدا کند.
مانند سرمایه گذاری ها، اغلب بیش از حد آسان است که خیلی دور در یک مسیر حرفه ای بروید قبل از اینکه متوجه شوید که انتخاب کار برای شما کار نمی کند. رویکرد برنامه ریزی مبتنی بر کشف یک راه عالی برای ارزیابی فرصت های شغلی است. بپرسید که چه فرضیاتی باید برای موفقیت و خوشحالی شما در این نقش صحیح باشد، آنها را بر اساس اهمیت و عدم اطمینان مرتب کنید. راه های ارزان قیمت برای بررسی اینکه آیا آنها معتبر هستند یا خیر، از طریق تحقیق در مورد شرکت، گفتگو با کارمندان و مربیان یا حتی وظایف کوتاه مدت پیدا کنید.
تخصیص منابع خود را پیگیری کنید
تخصیص منابع تعیین می کند که کدام برنامه های متعهد و ظهوری سرمایه گذاری و اجرا می شوند و کدام منابع را از دست می دهند. سیستم های تصمیم گیری بسیاری از شرکت ها طوری طراحی شده اند که منابع را به برنامه هایی هدایت کنند که بازگشت قابل مشاهده و فوری بیشتری ارائه می دهند. متأسفانه، این موضوع سرمایه گذاری های حیاتی در استراتژی های بلند مدت را کم می کند.
منابع محدود ما مانند زمان، انرژی و ثروت برای رشد چندین ""کسب و کار"" در زندگی شخصی ما استفاده می شوند، از جمله رابطه شما با همسرتان، بزرگ کردن فرزندان، ساختن حرفه ها و کمک به جامعه. مردم هر روز از شما می خواهند که وقت و انرژی خود را صرف کنید. مگر اینکه منابع خود را با دقت مدیریت کنید، تخصیص شما به صورت پیش فرض و تصادفی اتفاق می افتد. دستاوردهای برتر معمولاً فعالیت هایی را اولویت می دهند که دستاوردهای قابل مشاهده و فوری بیشتری را ارائه می دهند. بسیاری از کسانی که می گویند خانواده برای آنها ضروری است در واقع منابع کمتر و کمتری را به آنها اختصاص می دهند.این ممکن است در ابتدا تاکتیکی باشد، اما همانطور که ادامه می یابد، افراد استراتژی بسیار متفاوتی را از آنچه قصد داشتند پیاده می کنند. با ردیابی جریان منابع خود مانند زمان، انرژی و پول، مطمئن شوید که استراتژی مورد علاقه خود را اجرا می کنید.
سرمایه گذاری در روابط خود را از ابتدا شروع کنید
کار استاد امار بیده نشان می دهد که 93٪ از تمام شرکت های موفق مجبور شدند استراتژی اصلی خود را ترک کنند. بنابراین، وقتی استراتژی برنده نامشخص است، سرمایه گذاران باید در مورد رشد صبور باشند و برای سود بی صبر. معکوس آن به طور حتم در شکست و زیان منجر می شود.
بهترین زمان برای ساخت موتور رشد جایگزین زمانی است که کسب و کار اصلی در حال رشد است. متأسفانه، شرکت های بزرگ تقریباً تمام سرمایه و منابع اجرایی را به کسب و کار در حال رشد اختصاص می دهند. وقتی کسب و کار اصلی شروع به کاهش سرعت می کند، هیچ موتور رشد جدیدی آماده نیست. به سرعت در مشاغل جدید سرمایه گذاری می کند و انتظار دارد که آنها بسیار سریع بزرگ شوند. حتماً، همانطور که نظریه پیش بینی می کند، این در یک فاجعه پایان می یابد. اگر یک شرکت تا زمانی که به منابع جدید درآمد و سود نیاز دارد، سرمایه گذاری در کسب و کارهای جدید را نادیده گرفته است، اکنون دیگر دیر است. برای تبدیل شدن یک کسب و کار جدید به موتور رشد، نیاز به سال ها پرورش صبورانه است.
بازگشت به روش سرمایه گذاری بد مشابه در زندگی ما آسان است. بسیاری از متخصصان کاری بر روی شدت یک شغل سخت با پروژه های چالش برانگیز رشد می کنند. در حالی که خانواده و دوستان در ابتدا حمایت می کنند، اما آنها را از منابعی مانند توجه و انرژی محروم کردن، به زودی شروع به ایجاد تأثیر می کند. وقتی به خانواده یا دوستان نیاز دارید، ممکن است آنها در دسترس نباشند زیرا شما در روابط اینها سرمایه گذاری نکردید.
وقتی در حال راه اندازی کاری خود هستید، ممکن است وسوسه شوید که فرض کنید می توانید سرمایه گذاری در روابط شخصی را به تعویق بیندازید. تحقیقات تاد ریسلی و بتی هارت نشان می دهد که تعداد کلماتی که والدین در دو و نیم سال اول به کودک می گویند، تأثیر عظیمی بر مهارت های خواندن و درک آنها در مدرسه دارد. کودکان والدین "گپ زن" در 30 ماه اول حدود 48 میلیون کلمه شنیدند در حالی که کودکان محروم فقط 13 میلیون کلمه شنیدند. کودکانی که در معرض گفتگوی زود هنگام قرار گرفته اند، مزیت شناختی بی شماری دارند و در طول مدرسه به خوبی ادامه می دهند.
شغل خود را شناسایی کنید
مشتریان محصولات را "استخدام" می کنند زیرا شغلی برای انجام دادن دارند. وقتی شرکت ها شغلی را که مشتریان سعی دارند انجام دهند را درک کنند و محصولات و تجربیات پشتیبانی کننده مورد نیاز را توسعه دهند، مشتریان به طور غریزی هر بار که همان شغل در زندگی آنها رخ می دهد، همان محصول را جستجو می کنند.
وقتی وقت می گذارید تا درک کنید که شما برای انجام چه کاری در روابط خود استخدام شده اید، منافع بزرگی وجود دارد.کاری که فکر می کنید همسرتان انتظار دارد شما انجام دهید، می تواند از آنچه فکر می کنید انتظار دارند که انجام دهید، به طور اساسی متفاوت باشد. آسان است که خوب منظور باشید ولی اشتباه کنید. زوج هایی که به یکدیگر وفادار هستند، کارهایی را که همسرشان نیاز دارد انجام شود را پیدا کرده اند و آن را به خوبی انجام می دهند.
هرگز توانایی های اصلی را برون سپاری نکنید
سه جزء در توانایی های یک سازمان وجود دارد - منابع، فرآیندها و اولویت ها. منابع شامل افراد، پول، تجهیزات، فناوری، برند و روابط با مشتریان یا تامین کنندگان است. فرآیندها روش هایی هستند که کارکنان با یکدیگر کار می کنند، تعامل دارند، ارتباط برقرار می کنند و تصمیم می گیرند. در نهایت، اولویت ها تعیین می کنند چگونه یک شرکت تصمیم می گیرد، چه کاری را انجام می دهد و چه کاری را انجام نمی دهد. توانایی ها پویا هستند و بر طول زمان ساخته می شوند.
شرکت هایی که در نهایت توانایی های حیاتی خود را برون سپاری می کنند، آینده خود را برون سپاری می کنند. صنعت نیمه هادی آمریکا یک مثال کلاسیک است. آنچه به عنوان برون سپاری اجزاء آغاز شد زیرا تولید آنها ارزان تر بود، در نهایت به برون سپاری از روی ضرورت تبدیل شده است زیرا شرکت های آمریکایی دیگر توانایی های تولید را ندارند. فرآیندهای حیاتی باید درون سازمان نگه داشته شوند.
چارچوب توانایی ها راه عالی ای برای شناسایی ظرفیت هایی است که فرزندان شما برای موفقیت در آینده نیاز دارند و راه هایی برای توسعه آنها پیدا می کند. منابع یک کودک شامل زمان، انرژی، آنچه می دانند، روابط و استعدادها است. فرآیندها چیزی است که یک کودک با منابعی که دارد برای دستیابی به چیزهای جدید انجام می دهد. فرآیندها شامل روش فکر کردن، چگونگی پرسش، حل مسئله، همکاری با دیگران و غیره است. در نهایت، اولویت های یک کودک تعیین می کند چگونه تصمیماتی در زندگی خود می گیرند. منابع چیزی هستند که یک کودک برای انجام کارها استفاده می کند، فرآیندها چگونگی انجام آنهاست، و اولویت ها دلیل انجام آنهاست.
عزت نفس یک کودک نه از منابع فراوان بلکه از دستیابی به چیزی زمانی که دشوار بود برای انجام دادن به وجود می آید. کلاس ها به کودکان منابعی مانند دانش و مهارت ها می دهند. با این حال، چون بسیار ساختارمند هستند، آنها اغلب به طور کافی به آنها چالش نمی اندازند تا کارهای سخت را به تنهایی انجام دهند و فرصتی برای توسعه فرآیندهایی که برای موفقیت در آینده نیاز دارند، بدست آورند. عزت نفس از منابع فراوان به وجود نمی آید، بلکه از دستیابی به چیزی مهم زمانی که سخت است برای انجام دادن به وجود می آید. برای اولین بار در تاریخ اقتصادی مدرن، بیکاری در میان مردان جوان بیشتر از تقریبا هر گروه دیگری در آمریکا و بیشتر کشورهای توسعه یافته است. نسلی کامل احتمالا به بزرگسالی رسیده است بدون هیچ یک از فرآیندهای حیاتی که به اشتغال تبدیل می شوند.
علاوه بر این، وقتی کودکان بیشتر وقت خود را در فعالیت هایی می گذرانند که والدین آنها در آنها شرکت نمی کنند، آنها ارزش های خود را از بزرگترهای دیگری که حاضر هستند یاد می گیرند.هنگامی که والدین نقش های بیشتری از خود را مستاقل می کنند، فرصت های ارزشمندی برای توسعه ارزش های فرزندان خود را از دست می دهند.
در مدرسه تجربه دوره های برنامه ریزی کنید
استخدام کنندگان به دنبال نامزدهایی می گردند که رزومه های آنها نشان دهنده موفقیت مداوم است تا شخص مناسب برای یک سمت را شناسایی کنند. با این حال، بررسی کریستنسن از بیش از 1000 مدیر نشان داد که 25% از انتخابات استخدام اشتباه بوده اند. نظریه مدرسه تجربه پروفسور مورگان مک کال توضیح می دهد چرا. مهارت های نامزدها از مدارک برجسته نمی آیند بلکه زیرا آنها تجربیات لازم را برای موفقیت در آن نقش پشت سر گذاشته اند. نامزدها موفق شدند وقتی فرصت های قبلی برای توسعه فرآیندهای لازم برای آن نقش را داشتند. کار مک کال بر فرآیندهای یک نامزد بر مدارک آنها اولویت قائل می شود.
همین اصول برای بزرگ کردن کودکان نیز صادق است. ممکن است ما وسوسه شویم که موفقیت والدین را با رزومه برجسته از دستاوردها قضاوت کنیم، اما دوره های تجربه ای که کودکان از طریق آنها رفته اند در بلند مدت بسیار بیشتر اهمیت دارد. والدین می توانند به طور آگاهانه به فکر تجربیاتی باشند که باید کودکان برای توسعه فرآیندهای حیاتی از طریق آنها بروند و موقعیت ها را مهندسی کنند. قرار دادن یک کودک در موقعیت های چالش برانگیز نیز به این معنی است که آنها ممکن است گاهی اوقات شکست بخورند. والدین باید با دیدن شکست و دوباره تلاش کردن آنها راحت باشند. اگر کودکان فرصت مواجهه با چالش های پیچیده و گاهی اوقات شکست در طول راه را نداشته باشند، فرصت توسعه استقامت و فرآیندهای لازم برای موفقیت در زندگی را نخواهند داشت.
به طور آگاهانه فرهنگ خانواده خود را طراحی کنید
فرهنگ تنها راهی است که باعث می شود کارمندان در یک سازمان تصمیماتی را بگیرند که با اولویت های سازمانی سازگار است بدون نظارت مداوم مدیریت. چنین فرهنگی از طریق تکرار شکل می گیرد. هر زمان که کارمندان یک مشکل را حل می کنند، همچنین یاد می گیرند که چگونه باید آن مشکل را مورد بررسی قرار داد و اولویت های سازمانی کلیدی که باعث می شوند آنها یک راه خاص را انتخاب کنند. اگر یک شرکت به صراحت فرهنگ را تبیین نکند، فرهنگی هنوز هم بر اساس اولویت ها و تصمیمات ad hoc تکامل خواهد یافت. بنابراین بسیاری از شرکت ها به طور مکرر ارزش ها و فرآیندهای سازمانی خود را تبیین می کنند و آنها را در تمام تصمیمات حیاتی به طور مداوم اجرا می کنند.
هر خانواده باید مجموعه ای از اولویت ها و ارزش ها را انتخاب کند که برای آنها مهم است و یک فرهنگی را مهندسی کند که این عناصر را تقویت کند. فرهنگ خانوادگی با انجام کارها با هم، بارها و بارها، شکل می گیرد که منجر به درک ضمنی از آنچه برای خانواده مهم است و چگونه آنها مشکلات را حل می کنند می شود. اجرا بخش لازمی از فرهنگ است. در حالی که ممکن است وسوسه کننده باشد که یک سهو را رها کنیم، هر بهانه به کودک نشان می دهد که این چگونه جهان واقعا کار می کند. برای هر عملی که یک عضو خانواده انجام می دهد، تصور کنید که همیشه اتفاق می افتد و سپس به طور مناسب عمل کنید.فرهنگ، در نهایت، توسط اقدامات مکرر شکل می گیرد و هر اقدامی ارتباطی را در مورد آنچه مجاز است و چه چیزی ارزشمند است ارائه می دهد.
100% از زمان
وقتی ورودی های جدید فناوری مخربی را توسعه می دهند، شرکت موجود فکر می کند که هزینه کلی اولیه برای تطابق با فناوری جدید بسیار بالا است. به جای آن، انتخاب می کند که هزینه حاشیه ای برای بهبود کمی فناوری قدیمی خود را برای کسب خروجی های مشابه انتخاب کند. با این حال، همانطور که شرکت ها با فناوری موجود ادامه می دهند، آنها بیش از هزینه های کلی پرداخت می کنند زیرا رقابت خود را از دست می دهند و با اختلال روبرو می شوند.
به طور مشابه، هزینه حاشیه ای نقض یک اصل فقط یک بار بسیار جذاب است. اما تصمیمات کوچک متعدد به عواقب بسیار بزرگتری تبدیل می شوند، در نهایت به مقصدی می انجامد که شما هرگز برای خودتان تصور نکرده اید. وسوسه گرفتن داروی افزایش عملکرد فقط این یک بار یا معاملات بازار سرمایه فقط این یک بار منجر به ویرانی بسیاری از حرفه ها شده است. نیک لیسون، بانکدار 26 ساله ای که در سال 1995 بانک 233 ساله بریتانیایی Barrings را سقوط کرد، با یک خطای کوچک شروع کرد که او آن را در یک حساب معاملاتی نسبتاً بدون بررسی پنهان کرد. برای جبران خسارت ها، شرط های بیشتری را ریسک کرد که شکست خورد. تله فکر حاشیه ای در مورد استثناهای فقط این یک بار در نهایت او را به سمت تقلب در اسناد و اظهارات غلط هدایت کرد. داستان با 1.3 میلیارد دلار خسارت معاملاتی و دستگیری لیسون پایان یافت. لیسون تصور نمی کرد که اشتباه کوچک اولیه او او را به مسیری هدایت کند که آزادی، ازدواج و حرفه اش را در 26 سالگی از دست بدهد.
تعریف و اندازه گیری زندگی شما
هدف شرکت، که توسط اولویت های آن تعیین می شود، قوانینی را شکل می دهد که مدیران در هر موقعیت تصمیم می گیرند. هدف شرکت توجه کارمندان را به آنچه واقعاً مهم است متمرکز می کند. هدف یک شرکت ترکیبی از شباهت، تعهد و معیارها است. شباهت چیزی است که شرکت در پایان مسیر قصد دارد باشد. مدیران باید تعهد عمیق، تقریباً فاناتیک به شباهت سازمان داشته باشند تا تصمیماتی را که با آن مطابقت دارد حتی در شرایط چالش برانگیز اتخاذ کنند. در نهایت، معیارهایی که با شباهت هماهنگ شده اند، مدیران را قادر می سازد تا پیشرفت خود را مطابق با هدف سازمانی اندازه گیری کنند.
هدف زندگی شما بیش از حد مهم است تا به شانس واگذار شود. چارچوب شباهت، تعهد و معیارها ابزار عالی برای تعریف هدف شما است. اولاً، با شباهت شروع کنید و نوع شخصی که می خواهید باشید را طراحی کنید. دوماً، باید زندگی خود را به تبدیل شدن به آن نوع شخص اختصاص دهید. این به طور طبیعی اتفاق می افتد اگر شما به شدت در مورد شباهت اهمیت قائل شوید و تمایل عمیقی داشته باشید که آن شخص شوید. در نهایت، در مورد معیارهایی برای اندازه گیری زندگی خود فکر کنید.
فرآیند یافتن و بیان هدف زندگی شما یک فرآیند آسان نیست. این نیاز به زمان، تکرار مکرر و تلاش مستمر دارد.اما ارزش وقت گذراندن در این زمینه وجود دارد زیرا هدف شما احتمالاً مهمترین قطعه دانش در زندگی شما است. در بلند مدت، وضوح درباره هدف شما هرگونه دانش یا مهارت را شکست می دهد، زیرا احتمالاً چندین بار در هر روز برای بقیه عمر شما اعمال می شود. زمان مناسب برای شروع، حالا است.
Go to dashboard to download stunning templates
Download