Explainer

Cover & Diagrams

Good Strategy, Bad Strategy Book Summary preview
رویه خوب - جلد کتاب Chapter preview
chevron_right
chevron_left

Start for free ⬇️

Download, customize, and translate hundreds of business templates for free

Go to dashboard to download stunning templates

Download

خلاصه

چرا بسیاری از سازمان‌ها در استراتژی اشتباه می‌کنند؟ حتی برخی از بزرگترین سازمان‌های جهان نیز در استراتژی ضعیف عمل می‌کنند و به اشتباه موفقیت خود را به توانایی تصمیم‌گیری شخصی خود نسبت می‌دهند. رهبران اغلب کاری را انجام می‌دهند که باعث احساس خوبی در آن‌ها می‌شود، چه این کار به شرکت آن‌ها کمک کند یا نه.

stars icon Ask follow up

ما کتاب Good Strategy, Bad Strategy نوشته ریچارد روملت را خواندیم و بینزدیکترین بینایی‌های خوب و بد را شکسته خواهیم کرد. "هسته" استراتژی خوب شامل سه مؤلفه اصلی است: تشخیص مشکل؛ یک سیاست راهبردی مناسب؛ و مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ. اگر هر مرحله با دقت درمان نشود، استراتژی بد ناگزیر است.

20 بینایی برتر

  1. در ساده‌ترین شکل خود، استراتژی خوب به سه سوال بسیار ساده پاسخ می‌دهد: 'چرا' (تشخیص مشکل)، 'چه' (سیاست راهبردی برای اقدام)، و 'چگونه' (اهداف قابل اقدام خود). روملت این را هسته استراتژی خوب می‌نامد.
  2. یک سیاست راهبردی خوب موانع شناسایی شده در تشخیص یک مشکل را از طریق ایجاد مزیت یا جمع‌آوری از منابع مزیت می‌پیماید. مهم است که همه مزیت‌ها رقابتی نیستند (در مورد سازمان‌های غیرانتفاعی یا استراتژی سیاست عمومی).
  3. نقاط عملی برای هر استراتژی خوب حیاتی است. شرکت‌ها اغلب از نقاط عملی کمبود دارند. با بوش در عراق، هدف حمله و تسخیر بود. اهداف آزادی، دموکراسی، و بازسازی بودند؛ اما استراتژی تا زمانی که ژنرال دیوید پترائوس چه باید انجام شود برای مقابله با شورش (چیزی که قبلاً در نظر گرفته نشده بود) را مشخص نکرد، اجرا نشد. تأثیر ژنرال پترائوس بزرگ بود. این مثال نشان می‌دهد که چرا اقدام هماهنگ باید در مرکز هر استراتژی باشد. "یک استراتژی خوب بیش از اینکه ما را به سمت یک هدف یا دیدگاه به جلو هل دهد،" روملت می‌نویسد. "یک استراتژی خوب به صراحت چالش‌هایی را که با آن‌ها روبرو هستیم، اعتراف می‌کند و رویکردی برای غلبه بر آن‌ها ارائه می‌دهد."
  4. دو نوع اصلی اهداف استراتژیک بد وجود دارد: 1) اهداف شاملوچی، که اغلب شامل "یک هرج و مرج از چیزهایی است که باید انجام شود" و معمولاً از جلسات بزرگ می‌آیند؛ و 2) اهداف آسمانی. "یک هدف آسمانی معمولاً یک بیان ساده از وضعیت مطلوب یا چالش است،" روملت می‌نویسد. "این از واقعیت آزاردهنده می‌گذرد که هیچ کس راهی برای رسیدن به آنجا ندارد."
  5. مثالی که یک دکتر بیمار را درمان می‌کند می‌تواند برای راهنمایی استراتژی خوب استفاده شود. این شامل سه مرحله است: تشخیص مشکل، به عنوان مثال نام بیماری یا بیماری؛ رویکرد درمانی که سپس تبدیل به سیاست راهبردی دکتر می‌شود؛ و در نهایت، نسخه‌های دکتر برای رژیم غذایی، درمان و دارو هستند اقدامات هماهنگی که باید انجام شود.
  6. "ساده ترین استراتژی کسب و کار استفاده از دانش به دست آمده توسط متخصصان فروش و بازاریابی برای تصمیم گیری در مورد گسترش ظرفیت یا طراحی محصول است - هماهنگی در سراسر وظایف و پایگاه های دانش" - ریچارد روملت
  7. عملیات طوفان صحرا در سال 1991 حمله مقابله ای ایالات متحده به حمله عراق به کویت بود. ژنرال شوارتسکوف برای استراتژی خود برای انحراف توجه صدام حسین در حالی که نیروهای خود را با یک 'چپ چاک' می زد، تحسین گرفت. با این حال، روملت نشان می دهد که این استراتژی در دستورالعمل های خودی ارتش ایالات متحده با عنوان 'عملیات' پیش بینی شده است. آنچه توسط بسیاری از رسانه ها و جمعیت عمومی ایالات متحده به عنوان یک استراتژی برجسته دیده شد، عمل ساده و مبتنی بر دستورالعمل های خود ایالات متحده بود. اغلب این جوهر استراتژی خوب است: ساده در مفهوم، متمرکز بر اجرا.
  8. دو منبع اساسی و غالباً نادیده گرفته شده برای سازمان ها وجود دارد: 1) یک استراتژی هماهنگ - اهدافی که با یکدیگر در تعارض نیستند و نزدیک به یکدیگر هستند. "یک استراتژی خوب فقط بر قدرت موجود تکیه نمی کند؛ از طریق هماهنگی طراحی خود قدرت ایجاد می کند"، که مزیت ایجاد می کند؛ و 2) ایجاد قدرت های جدید از طریق تغییرات ظریف در دیدگاه: "بازنگری درخشان یک وضعیت رقابتی می تواند الگوهای کاملاً جدیدی از مزیت و ضعف ایجاد کند."
  9. داستان داوود در مقابل جالوت می تواند نشان دهد که آنچه اغلب در ابتدا ضعف به نظر می رسد، در واقع ممکن است در برخی از موقعیت ها قدرت باشد. از طریق فهرست قدرت ها و ضعف های داوود، ممکن است فرض کنیم که اندازه کوچک او نسبت به جالوت بسیار قوی تر و بزرگ تر، ضعفی است، اما حرکت سریع داوود و مهارت با سنگ پران، که به قسمتی از بدن جالوت که پوشیده نبود، هدف گرفت، پیروزی او را تضمین کرد. استراتژی خوب اغلب در توانایی یک رهبر برای دیدن آنچه دیگران نمی توانند می باشد. وقتی چنین بینشی محقق می شود، بازنگری یک وضعیت می تواند راه های تازه ای برای فکر کردن را فراهم کند که منجر به رویکردهای منحصر به فرد می شود.
  10. اهداف نزدیک به هر استراتژی مرکزی هستند. هدف جان اف. کندی برای قرار دادن یک مرد روی ماه تا پایان دهه 1960، در حالی که اغلب به عنوان یک هدف بلند پروازانه و جسورانه تحسین می شود، در واقع یک هدف نزدیک به دقت انتخاب شده بود - یعنی یکی که اداره کل احساس می کرد در دسترس است. هر چه وضعیت پیچیده تر و پویاتر باشد، اهداف نزدیک تر باید باشد، زیرا علیرغم آنچه بسیاری از نویسندگان استراتژی می گویند، بینش شما با افزایش پیچیدگی یک وضعیت بدتر می شود.
  11. چهار نشانه اصلی استراتژی بد وجود دارد: 1) پرز، به عبارتی "یک نوع ابهام که به عنوان مفاهیم یا استدلال های استراتژیک مخفی می شود"؛ 2) شکست در مواجهه با چالش؛ 3) اشتباه گرفتن اهداف برای استراتژی، و 4) اهداف استراتژیک بد.
  12. سیستم های زنجیره ای، مراقب باشید: عملکرد محدود به زنجیره ضعیف ترین است. وقتی یک زنجیره ضعیف وجود دارد، زنجیره با تقویت سایر زنجیره ها قوی تر نمی شود.جنرال موتورز از مشکلات زنجیره ای بین سال‌های 1980 تا 2008 رنج می‌برد. اگر دسته‌ها هنوز از داشبورد خودروها بیرون می‌افتند و درب‌ها همچنان تکان می‌خوردند، بهبود انتقال قدرت چندان کمکی نمی‌کند. بهبود سازگاری و پایان کار هم تا زمانی که طراحان طرح‌های زیر استاندارد ایجاد می‌کنند، چندان مفید نیست. این‌ها نمونه‌هایی از سیستم‌های زنجیره‌ای هستند: در بسیاری از موقعیت‌های تجاری، کل فقط به اندازه ضعیف‌ترین لینک خود خوب است. برای رهبران مهم است که بدترین مشکلاتی را که یک شرکت را درگیر می‌کند، شناسایی و رفع کنند.
  13. سیستم‌های زنجیره‌ای، شاد باشید: برعکس، "عالی بودنی که توسط یک سیستم زنجیره‌ای خوب مدیریت می‌شود، دشوار است تقلید شود"، همانطور که در مورد ایکیا مشهود است. منبع برتری ایکیا در هماهنگی یکپارچه سیاست‌های آن است، از جمله فروشگاه‌های بزرگ خرده فروشی در محله‌های حومه (با پارکینگ رایگان)، کاتالوگ‌هایی که به طور موثری نیروی فروش را جایگزین می‌کنند، طراحی مبلمان بسته‌بندی شده که هزینه‌های حمل و نقل و انبارداری را کاهش می‌دهد و غیره. برای رقابت با ایکیا، یک شرکت باید هر مرحله از فرآیند را پیاده سازی کند، زیرا هر لینک بعدی را تکمیل می‌کند.
  14. "انجام استراتژی بیشتر شبیه طراحی یک هواپیمای عملکرد بالا است تا تصمیم گیری در مورد خرید یک لیفتراک یا اینکه چقدر باید یک کارخانه جدید را بزرگ کنیم. وقتی کسی می‌گوید، 'مدیران تصمیم‌گیرندگان هستند'، آن‌ها در مورد استراتژیست‌های برجسته صحبت نمی‌کنند، زیرا یک استراتژیست برجسته یک طراح است." روملت تاکید می‌کند بر اهمیت طراحی خلاقانه هنگام تنظیم یک استراتژی.
  15. استراتژی متمرکز: کراون کورک و سیل یک سازنده قوطی فلزی بود که علیرغم اندازه کوچکتر و هزینه‌های بالاتر نسبت به رقبا، پول بسیار بیشتری نسبت به همه آن‌ها درآمد می‌کرد. این بخاطر این بود که تمام سیاست‌های کراون هماهنگ بودند، متمرکز بر هدف حفظ قدرت مذاکره شرکت. در حالی که رقبای آن به تمام مشتریان عرضه می‌کردند (به این ترتیب رقابت بین تامین کنندگان را تشدید می‌کردند)، سیاست‌های کراون بر روی اجراهای کوتاه متمرکز بود و به مشتری ناپایدار قابل تطبیق بود. چون تغییر تولید گران است، بیشتر تامین کنندگان این کار را انجام نمی‌دهند. اما این چگونگی موفقیت کراون بود: آن جایی که دیگران نتوانستند، اعتبار خود را حفظ کرد.
  16. تحسین بی‌مورد رشد: وقتی مدیرعامل جدید کراون کورک و سیل بر عهده شرکت گرفت، برنامه‌های بلندپروازانه برای رشد کسب و کار داشت. در ده سال قبل از اینکه آوری مدیرعامل شود (1980-1989)، درآمدها فقط با سرعت 3.1٪ در هر سال رشد کرد. اما مهم این است که بازده متوسط برای سهامداران 18.5٪ بود. پس از اینکه آوری بر عهده شد، افزایش درآمد فروش کراون همراه با افت شدید در بازده سرمایه (نسبت سود به سرمایه گذاری) - زیر 5٪ بود. قبل از اینکه او بر عهده شود این شماره 15.3٪ بود. عملکرد به این دلیل که مدیرعامل جدید برای رشد برای خود رشد تعقیب کرد، تضعیف شد.
  17. تنبلی و تباهی: تنبلی شکست بلاک‌باستر در ترک کردن فروشگاه‌های خرده فروشی خود باعث شد که نتفلیکس آن را سرکوب کند و اکنون یک رهبر صنعت است. "درک تنبلی رقبا ممکن است همان اندازه حیاتی باشد که درک نقاط قوت خودتان است."… بزرگترین چالش یک سازمان ممکن است تهدیدات یا فرصت های خارجی نباشد، بلکه بیشتر اثرات انتروپی و اینرسی است. " اینرسی سازمانی معمولاً در یکی از سه دسته قرار می گیرد: 1) اینرسی روتین؛ 2) اینرسی فرهنگی، و 3) اینرسی توسط واسطه.
  18. اولین راه حل مناسب برای مشکل را قبول نکنید: 1) هسته استراتژی خوب را در نظر بگیرید، همانطور که بالاتر بحث شد: تشخیص، سیاست راهنما، و عمل متناسب؛ 2) با دیدگاه 'مشکل-راه حل' به مشکلی نگاه کنید، فرآیند را با شناسایی مشکلی که سازمان امیدوار است حل کند، ساده کنید؛ و 3) از روش 'ایجاد-تخریب' استفاده کنید، که شامل تلاش برای تخریب ایده ها و راه حل های خود برای آزمایش می باشد. (راملت توصیه می کند مدیران تصور کنند که یک پنل از کارشناسان راه حل پیشنهادی شما را بررسی می کند.)
  19. از زمانی که جن-هون هوانگ در سال 1999 مدیرعامل Nvidia شد، سهام شرکت 21 برابر افزایش یافت، که در دهه بعد از آن اپل را سرعت بیشتری داد. انفجار Nvidia نمونه ای از استراتژی عالی است، بر اساس رویکرد 'هسته' راملت: شرکت مشکل را تشخیص داد، به این معنی که کارت های گرافیکی 3D آینده هستند؛ سیاست راهنمای آن تغییر از رویکرد چندرسانه ای به تمرکز بر بهبود گرافیک برای کامپیوترها با توسعه GPU های برتر بود، و نقاط عمل آن متناسب و متمرکز بود. جزئیات بیشتر در مورد این مثال در زیر قابل یافتن است.
  20. مدیران باید از ضریب استفاده کنند. راملت می گوید ضریب تمرکز توجه و منابع در لحظه مناسب به سمت یک هدف محوری است. سه نکته اصلی در فرآیند ضریب استراتژیک عبارتند از: 1) پیش بینی چالش ها و فرصت ها، که اغلب از تجزیه و تحلیل رفتار رقبا و نیروهای بازار می آید؛ 2) نقاط محوری که برای تمرکز استراتژیک اساسی هستند، مانند منابع قدرت برای یک سازمان نسبت به رویکردهای جایگزین؛ و 3) تمرکز منابع به سمت نقاط مذکور.

خلاصه

استراتژی 'بیهوده' روان سازمان های جهان را فرا گرفته است. چرا؟ چون استراتژی خوب کار سختی است. از ساخت بینش اضافی تا فکر کردن تنبلانه به قانون جذب، مردم کاری را انجام می دهند که آنها را خوشحال می کند، چه این کمکی به شرکت آنها کند یا نه. اعلام کردن آرزومندی آسان است؛ اما تهیه یک برنامه برای اطمینان از اجرای آرزوهای مدیران بسیار سخت تر است.

Questions and answers

info icon

The most innovative ideas presented in Good Strategy, Bad Strategy include the concept that good strategy is hard work and requires more than just wishful thinking or vision-building. It emphasizes the importance of a well-structured plan to ensure the execution of the strategy. The book also challenges the common misconception that success can be attributed solely to personal decision-making skills, highlighting the role of effective strategy in achieving organizational goals.

A company in a traditional sector like manufacturing or retail can apply the innovative approaches discussed in Good Strategy, Bad Strategy by first understanding the core principles of good strategy. This includes identifying and focusing on the critical issues or challenges, creating a guiding policy to address these issues, and developing a set of coherent actions to implement the policy. For instance, a manufacturing company might identify a key challenge as outdated production processes. The guiding policy could be to adopt more efficient, technology-driven processes, and the coherent actions could include investing in new machinery, training staff, and regularly reviewing and improving the processes.

View all questions
stars icon Ask follow up

استراتژی خوب نمی تواند به طور تصادفی پیدا شود. حتی برخی از بزرگترین سازمان های جهان استراتژی را بد انجام می دهند، و به اشتباه موفقیت خود را به مهارت تصمیم گیری خود می بخشند. در مقابل، بسیاری از سازمان ها استراتژی را به طور کارشناسی انجام می دهند، که می توان از آنها بسیار چیز یاد گرفت. 'هسته' استراتژی خوب شامل سه مؤلفه اصلی است: تشخیص یک مشکل؛ یک سیاست راهنما مناسب؛ و یک مجموعه از اقدامات متناسب. اگر هر مرحله با دقت درمان نشود، استراتژی بد ناگزیر است.

Questions and answers

info icon

A manufacturing company can apply the innovative approaches discussed in Good Strategy, Bad Strategy by first diagnosing the problems in their current strategy. This could be inefficiencies in the production process, outdated machinery, or a lack of skilled labor. The next step would be to develop a guiding policy to address these problems. This could involve investing in new technology, training staff, or streamlining the production process. Finally, the company needs to implement a set of coherent actions to execute this policy. This could include setting timelines for when new machinery will be installed, or when training programs will be completed. By following these steps, a manufacturing company can develop a good strategy that leads to improved performance and success.

The concept of the 'kernel' of good strategy, as explained in the book 'Good Strategy, Bad Strategy' by Richard Rumelt, refers to the three main components that form the core of any effective strategy. These components are:

1. Diagnosis of a problem: This involves identifying and understanding the challenge or issue at hand. It's about defining what the actual problem is that needs to be addressed.

2. Guiding policy: This is the overall approach or method to handle or solve the diagnosed problem. It's a kind of game plan that guides the organization's actions.

3. Coherent actions: These are the specific steps or actions that are taken in line with the guiding policy to address the problem. These actions should be coherent, meaning they should be logical and consistent, and should effectively work together to solve the problem.

If any of these stages is not treated carefully, it can lead to a bad strategy.

View all questions
stars icon Ask follow up

ریچارد روملت، نمونه ای از استراتژی سازمانی، خوانندگان را در اطراف مین های بسیاری که در انتظار رهبران برای اشتباه است، پیاده می کند. در اصل، استراتژی شناسایی عوامل حیاتی در یک وضعیت، سپس طراحی ماهرانه اقدامات هماهنگ برای مقابله با این عوامل است. این نیازمند آگاهی از منابع و توانایی های خود و درک تیزبینانه از صنعت خود و فضای اطراف آن است. با اینکه بسیار چیزی برای یادگیری وجود دارد، در اصل استراتژی کار سخت و دشواری است که به سختی می توان آن را با ساخت ویژن سبک الگو یا هر نوع دیگری از استراتژی جعلی جایگزین کرد.

Questions and answers

info icon

The theories presented in Good Strategy, Bad Strategy challenge existing paradigms in the field of business strategy by emphasizing the importance of identifying critical factors in a situation and designing coordinated actions to deal with them. It argues against the common practice of relying on template-style vision building or other forms of pseudo-strategy. Instead, it advocates for a more rigorous approach that requires a deep understanding of one's resources, capabilities, industry, and its surrounding space.

A manufacturing company can apply the innovative approaches discussed in Good Strategy, Bad Strategy by first identifying the critical factors in their situation. This could be anything from market trends, customer needs, to production inefficiencies. Once these factors are identified, the company can then design coordinated actions to deal with these factors. This might involve investing in new technologies to improve production efficiency, repositioning their products to meet changing customer needs, or exploring new markets. The company also needs to be aware of its resources and capabilities, and have a sharp understanding of its industry and its surrounding space. This will help the company to make strategic decisions that are grounded in reality.

View all questions
stars icon Ask follow up

چند قاعده اولیه

روملت ابتدا آنچه برخی معتقدند استراتژی تشکیل می دهد را رد می کند. این موضوع کمترین ارتباطی با هدفمندی، رهبری، دیدگاه یا منطق اقتصادی رقابت دارد. هسته کار استراتژی "کشف عوامل حیاتی یک وضعیت و طراحی روشی برای هماهنگ کردن و متمرکز کردن اقدامات برای مقابله با این عوامل است."

استراتژی بد نه تنها فقدان استراتژی خوب است؛ استراتژی بد خود یک مخلوط از مفاهیم نادرست فهمیده شده یا اشتباه اعمال شده است. رهبران اغلب "به اشتباه کار استراتژی را تمرینی برای تعیین اهداف به جای حل مشکلات می دانند."

استیو جابز و اپل

وقتی استیو جابز برای اولین بار به اپل بازگشت، چیز زیادی انجام نداد که قابل توجه باشد. با توجه به سهم بازار کاهش یافته اپل (حدود 4٪ از بازار کامپیوتر هنگامی که او دوباره پیوست), او آنچه را که هر استراتژیست با فکر صحیح انجام می داد، بر اساس روملت: او یک سری از انتخاب های تجاری زیرک و ضروری که منطقی بودند، انجام داد.

Questions and answers

info icon

A small business can use the key topics or framework covered in Good Strategy, Bad Strategy to grow by first identifying its strengths and weaknesses. This will help in formulating a strategy that leverages its strengths and addresses its weaknesses. The business should also clearly define its objectives and the actions required to achieve them. It should also be ready to adapt its strategy based on the changing market conditions. Lastly, the business should ensure that the strategy is implemented effectively across all levels of the organization.

Good Strategy, Bad Strategy presents several innovative ideas. One of the key insights is the importance of identifying and focusing on the critical issues in the situation, the pivotal points that can multiply the effectiveness of effort. Another surprising idea is that a good strategy does not just draw on existing strength; it creates strength through the coherence of its design. Most people think that strategy is about planning, but Rumelt argues that it's about crafting a unique position and making tough choices.

View all questions
stars icon Ask follow up

جابز برش های (ضروری) در سراسر شرکت انجام داد، فرآیندهای شرکت را ساده و متمرکز کرد. جابز 'اقدام متمرکز' انجام داد - چیزی که بسیار نادر در تجارت است، روملت می نویسد. او ابتدا کشتی را ثابت کرد و سپس منتظر فرصت کامل برای انفجار دوباره شرکت بود.

تکنولوژی های بسیاری در آستانه راه اندازی بودند و جابز این را می دانست. با وجود پیشتازی بازار به نظر ناپدید شدن ویندوز-اینتل، جابز می دانست که اگر در زمان مناسب تصمیم درستی بگیرد، فرصتی برای ارتقای اپل به بالاترین سطح را دارد. بنابراین او کشتی را ثابت کرد، انتخاب محصول را ساده کرد، تصمیمات سخت اما ضروری گرفت، و منتظر ماند.

Questions and answers

info icon

A company in a traditional sector can apply the innovative approaches discussed in Good Strategy, Bad Strategy by first understanding the core principles of good strategy. This includes identifying and focusing on the critical issues at hand, leveraging unique strengths to create advantages, and creating a coherent approach to overcome the challenges. The company can then apply these principles in their context. For instance, they can simplify their product selection, make tough but necessary decisions, and wait for the right time to make strategic moves, just like Steve Jobs did with Apple.

The book 'Good Strategy, Bad Strategy' provides several actionable takeaways for entrepreneurs. Firstly, it emphasizes the importance of having a clear and concise strategy. This involves identifying the critical issues at hand and developing an approach to overcome them. Secondly, the book advises against bad strategy, which often disguises as a goal or vision without a coherent action plan. Lastly, it highlights the role of the leader in making tough but necessary decisions and waiting for the right time to act.

View all questions
stars icon Ask follow up

استراتژی جابز متمرکز، خودآگاه، و طی کل فرآیند متمایل به اقدام بود. "استراتژی خوب خود بی انتظار است," روملت می نویسد.

فرمول جابز

جابز رویکردی خنده دار و بسیار ساده به تجارت دارد، که روملت، یکی از برجسته ترین دانشمندان استراتژی سازمانی، عاشق آن است.این چهار مرحله دارد:

  1. تصور کنید محصولی است که "به شدت عالی" است
  2. تیم کوچکی از بهترین مهندسین و طراحان جهان را جمع کنید
  3. محصول را بسیار زیبا و آسان برای استفاده کنید، نوآوری را در رابط کاربری بریزید
  4. به جهان بگویید چقدر محصول شما مدرن و جدید است با تبلیغات نوآورانه.

معمولاً بزرگترین رهبران کسب و کار، مانند جابز یا الون ماسک، رویکردهای ساده ای به استراتژی دارند، حتی اگر از نظر فنی پیچیده باشند. "استراتژی های خوب معمولاً 'راه حل های گوشه' هستند"، روملت می نویسد. "یعنی آنها تاکید بیشتری بر روی تمرکز دارند تا بر روی سازش."

مورد عجیب و غریب والمارت

"نیمی از آنچه [دانشجویان MBA] هوشیار در یک تمرین استراتژی یاد می گیرند این است که رقابت را در نظر بگیرند حتی وقتی کسی به شما نگفته است که این کار را از قبل انجام دهید"، روملت می نویسد در حالی که جزئیات مورد والمارت در سال 1986 را توضیح می دهد. دانشجویان روملت تئوری می زدند که چرا والمارت به خوبی عمل کرد (انبارداری و سیستم حمل و نقل کامپیوتری، غیر اتحادیه ای، هزینه های اداری کم و غیره)، اما هیچ کس به این فکر نمی کرد که چرا، اگر این موضوع به این سادگی بود، رقبا فرمول را کپی نکردند. "وقتی فقط به اقدامات یک شرکت برنده نگاه می کنید، فقط بخشی از تصویر را می بینید."

Questions and answers

info icon

The key takeaways from Good Strategy, Bad Strategy that are actionable for entrepreneurs or managers include:

1. Good strategy is not just a goal or vision, it is a coherent mix of policy and action designed to surmount a high-stakes challenge.

2. Bad strategy is characterized by fluff, failure to face the challenge, mistaking goals for strategy, and bad strategic objectives.

3. Entrepreneurs and managers should always consider the competition, even when it's not explicitly stated. This is evident in the case of Wal-Mart in 1986, where despite having a successful formula, competitors didn't copy it.

4. It's important to look beyond the actions of a winning firm to see the full picture.

'Good Strategy, Bad Strategy' by Richard Rumelt has significantly influenced corporate strategies and business models. It has emphasized the importance of clear and coherent strategy over vague objectives. The book has taught businesses to focus on overcoming key challenges and leveraging unique advantages, rather than trying to achieve everything at once. It has also highlighted the importance of understanding the competition and not just copying successful firms. These insights have led many businesses to rethink and refine their strategies for better outcomes.

View all questions
stars icon Ask follow up

Kmart شکست توجه برانگیزترین بود. در نهایت در سال 2002 ورشکستگی اعلام کرد، آنها در طول دهه های 70 و 80 بر روی گسترش بین المللی تمرکز کردند، "نوآوری های والمارت در زمینه لجستیک و حاکمیت رو به افزایش آن در تخفیف دهی شهرهای کوچک را نادیده گرفت."

در کل، هماهنگی ساختار، سیاست و اقدامات باعث شد والمارت با رقابت بسیار سختی روبرو شود. موارد جداگانه، مانند معرفی اسکنرهای بارکد در صندوق فروش، کافی نیست؛ Kmart نیز در اوایل دهه 80 اسکنر بارکد داشت. تفاوت بین آن و والمارت، هماهنگی است، یک استراتژی کلی در مقابل "بهترین شکل تصور شده". … شبکه، نه فروشگاه، واحد اصلی مدیریت والمارت شد."

Questions and answers

info icon

Companies might face several obstacles when applying the concepts from Good Strategy, Bad Strategy. These could include resistance to change, lack of understanding of the strategy, poor communication, and lack of resources. To overcome these obstacles, companies could ensure clear communication of the strategy, provide adequate training and resources, and foster a culture that embraces change and strategic thinking.

The book 'Good Strategy, Bad Strategy' presents several innovative ideas. One of the most surprising is the emphasis on coherence in strategy. It's not enough to have isolated examples of good practices, like the introduction of barcode scanners at checkout. The difference between successful companies like Wal-Mart and others is a coherent, total strategy. Another innovative idea is the shift in perspective from the store to the network as the basic unit of management. These ideas challenge conventional wisdom and provide fresh insights into strategic management.

View all questions
stars icon Ask follow up

رقبا باید طراحی کلی استراتژی والمارت را برای تقلید از موفقیت آن ادغام کنند. هماهنگی استراتژی آن است که مزیت آن را تقویت می کند.

استراتژی بد

تفاوتی بین آنچه روملت در سال 2007 'استراتژی بد' نامید و عدم وجود استراتژی وجود دارد. چهار نشانه اصلی استراتژی بد وجود دارد:

پرزه "یک نوع ابهام است که به عنوان مفاهیم یا استدلال های استراتژیک متنفر می شود. از ... کلماتی استفاده می کند که منتفخ و غیر ضروری غامض و به نظر می رسد مفاهیم مرموز برای ایجاد توهم تفکر در سطح بالا."

مثال خنده داری از پرزه در کسب و کار، که باید به هر قیمتی از آن دوری کرد: "استراتژی اصلی ما یکی از میانجی گری محور مشتری است" – یک بانک خرده فروشی بزرگ که روملت به عنوان مشاور با آن کار می کرد. به عبارت دیگر، استراتژی اصلی آن بود که بانک باشد.

عدم مواجهه با چالش

استراتژی بد، چالش را تشخیص نمی‌دهد یا تعریف نمی‌کند، که این باعث می‌شود غلبه بر آن تقریباً غیرممکن شود. DARPA، یک سازمان تحقیقاتی نظامی آمریکا، به صراحت مشخص می‌کند که چه چیزی عملیات آن را کنترل می‌کند (یک مثال خوب):

  • "DARPA سرمایه‌گذاری‌های خود را بر روی این حوزه 'DARPA-hard' متمرکز می‌کند - مجموعه‌ای از چالش‌های فنی که اگر حل شوند، حتی اگر خطر شکست فنی بالا باشد، به امنیت ملی آمریکا منفعت بسیاری خواهد داشت"
  • DARPA هر چهار تا شش سال یک بار مدیران برنامه خود را تغییر می‌دهد تا 'ساختن امپراطوری' را محدود کند و کارکنان چالش‌های قبلاً برگزار شده را به چالش بکشند

در این مورد، روملت می‌نویسد: "استراتژی DARPA بیش از یک جهت کلی است. شامل سیاست‌های خاصی است که عملیات روزانه آن را هدایت می‌کند." DARPA منجر به پیشرفت‌هایی در زمینه‌های مختلف شده است، از جمله فناوری پنهان، GPS، نانوتکنولوژی و بسیاری دیگر.

اهداف را با استراتژی اشتباه نگیرید

بیان اهداف استراتژی نیست؛ استراتژی بد اغلب شامل هیچ نقطه عملی نیست.

برنامه‌ریزی استراتژیک سالانه 'قالب بندی شده' برای بیشتر 'استراتژی' شرکت‌ها حساب می‌شود: "به طور مهم، فرصت‌ها، چالش‌ها و تغییرات به صورت بسته‌های سالانه خوب به دست نمی‌آیند. نیاز به کار استراتژیک واقعی، گاه به گاه است، لزوماً سالانه نیست."

اهداف استراتژیک بد: اهداف استراتژیک باید به یک سازمان کمک کنند تا به پایان مورد نظر خود برسد. اهداف استراتژیک بد اغلب نمی‌توانند مسائل حیاتی را حل کنند یا عملی نیستند. روملت پیشنهاد می‌کند تا از تعاریف زیر استفاده کنید:

هدف: یک کلمه است که برای بیان ارزش‌ها و خواسته‌های کلی استفاده می‌شود. به عنوان مثال: اهداف سیاست خارجی آمریکا از آزادی، عدالت و دموکراسی

هدف: برای بیان اهداف عملیاتی خاص استفاده می‌شود. به عنوان مثال: شکست طالبان، بازسازی زیرساخت‌ها

برادران چن: اهداف خوب به همراه اهداف خوب

برادران چن، یک توزیع‌کننده مواد غذایی تخصصی، تحت تهدید رشد Whole Foods بود. Whole Foods فشار زیادی روی فروشگاه‌های کوچکتر که برادران چن تامین می‌کردند، اعمال می‌کرد.

اهداف بیان شده برادران چن 1) رشد سود؛ 2) محل خوبی برای کار بودن؛ 3) به عنوان توزیع‌کننده اصلی مواد غذایی ارگانیک شناخته شدن بود.

اهداف بیان شده برادران چن ابتدا مشتریان را به سه دسته تقسیم کردند؛ سپس، اهداف مهمترین برای هر دسته به شرح زیر بود: دسته بالا برای دستیابی به حاکمیت فضای قفسه، دسته میانی برابری تبلیغاتی یا بهتر، و دسته پایین برای افزایش نفوذ بازار بود.

اما برادران چن تهدید Whole Foods را تشخیص دادند و تطبیق دادند. این شرکت اهداف خود را حفظ کرد اما اهداف استراتژیک خود را تنظیم کرد.استراتژی آنها تبدیل شد به اتصال همه فروشگاه های کوچکتر که برادران چن به آنها تامین می کردند، تشکیل یک برند مشترک که از طریق Whole Foods فروخته می شد. آنها یک تیم مخصوص Whole Foods تشکیل دادند، تولید، بازاریابی، تبلیغات، مهارت های مالی و توزیع را تحت یک سقف جمع کردند.

Questions and answers

info icon

The strategic objectives adjustment of Chen Brothers can be implemented in other real-world scenarios by identifying potential threats or opportunities in the market, and then adjusting the company's strategy accordingly. This could involve linking together various smaller entities or departments within the company to formulate a common brand or goal. It could also involve creating a dedicated team that combines different areas of expertise, such as production, marketing, advertising, financial expertise, and distribution. This approach allows for a more unified and efficient operation, which can help the company adapt to changes in the market and achieve its goals.

A startup can use the strategy of Chen Brothers to grow and adapt to market threats by keeping its goals the same but adjusting its strategic objectives in response to the market threats. This could involve linking together various smaller entities that the startup is associated with, formulating a common brand that can be sold through larger platforms. The startup could also formulate a dedicated team combining production, marketing, advertising, financial expertise, and distribution under one roof. This strategy allows the startup to adapt to market threats while maintaining its original goals.

View all questions
stars icon Ask follow up

برادران چن در تلاش های خود موفق بودند و درست فکر می کردند که Whole Foods در نهایت بازار مواد غذایی تخصصی را تسخیر خواهد کرد.

دو نکته کلیدی از این مثال:

  • تمرکز بر روی یک یا دو هدف حیاتی است. در این مورد، هدف تغییر کرد؛ استراتژی اصلی توزیع مستقیم به تاجران دیگر قابل اجرا نبود با توجه به برتری Whole Foods. "مدیریت به طور ماهرانه یک 'راه به جلو' طراحی کرد که توجه شرکت را بر روی یک یا دو هدف مهم متمرکز می کرد،" روملت می نویسد.
  • آگاهی از سطح صنعت ضروری است. برادران چن Whole Foods را به عنوان یک نیروی شایسته تغییر مسیر خود شناختند. Whole Foods باقی مانده است؛ برادران چن درست کرد که تغییر کنند. آگاهی از صنعت شما برای شناسایی فرصت ها و تهدیدات و تغییر استراتژی خود در مواجهه با آنها ضروری است.

راه های رایج به سوی استراتژی بد

سه راه رایج به سوی استراتژی بد با عدم توانایی یا عدم تمایل به انتخاب شروع می شود. به طور کلی، تصمیم گیری در مورد استراتژی سخت است. داشتن اعتقاد و بینش برای اتخاذ تصمیمات بزرگ و سخت گام ضروری است هنگام تشکیل یک استراتژی.

دوم، استراتژی سبک الگو که شامل ایده های الگوی پر کردن خالی مانند "دیدگاه"، "ماموریت"، "ارزش ها" و "استراتژی ها" است. این به تنهایی یک "استراتژی" واقعی نیست.

سوم، اکنون یک علاقه مبالغه آمیز به فکر نیمه دینی، قانون جذب در آمریکا وجود دارد که ریشه های آن در فردگرایی مسیحی پروتستان 19مین قرن است. این "فکر جدید" تاثیر مستقیمی بر استراتژی کسب و کار داشته است، که اغلب منجر به یک شعار انگیزشی سطحی به جای یک استراتژی برای موفقیت می شود.

هسته استراتژی خوب

روملت 'هسته' استراتژی خوب را به عنوان "یک ترکیب موثر از فکر و عمل با یک ساختار پایه ای زیرین" تعریف می کند. این شامل سه عنصر است: 1) تشخیص، 2) یک سیاست راهنما، و 3) اقدامات هماهنگ.

یک "سیاست راهنما" خوب صحنه را برای عمل متمرکز تنظیم می کند. به عنوان مثال، جورج کنان دیپلمات آمریکایی در اتحاد جماهیر شوروی برای بیش از یک دهه بود. او بسیاری از وحشت هایی را که اتحاد جماهیر شوروی مسئول بود، از نزدیک شاهد بود. در سال 1946، او تلگراف طولانی معروف را نوشت، که در آن طبیعت ایدئولوژی و قدرت شوروی را بررسی کرد.او نتیجه گرفت که شوروی ها خود را صریحاً علیه سرمایه داری قرار داده اند و به همین دلیل، پیشنهاد کنان این بود که ایدئولوژی شوروی را مانند یک ویروس در نظر بگیریم که باید تا زمانی که منقرض شود، محدود شود.

Questions and answers

info icon

A manufacturing company can apply the guiding policy concept from Good Strategy, Bad Strategy by first identifying its unique strengths and weaknesses. This could be in terms of technology, workforce skills, production capacity, or market reach. The company then needs to formulate a strategy that leverages these strengths to gain a competitive advantage, while also addressing the weaknesses. This strategy should be clear, concise, and actionable. It should guide the company's decisions and actions towards achieving its goals. For example, if a company has a strong technological base, it could focus on producing high-tech, high-quality products. If it has a skilled workforce, it could focus on custom, hand-crafted products. The key is to have a clear, focused guiding policy that drives all actions.

The concept of a guiding policy in the book "Good Strategy, Bad Strategy" refers to a broad approach or a set of methods that provide direction to the actions or decisions in an organization. It's a kind of compass that guides the organization towards its goals. For instance, in the book, George Kennan's proposal to treat the Soviet ideology as a virus that must be contained until it dies out, serves as a guiding policy. It sets the stage for focused action and provides a framework within which decisions can be made.

View all questions
stars icon Ask follow up

این یک لحظه مهم در سیاست خارجی بود. اگر چالش به روش دیگری تشخیص داده می شد - به عنوان مثال، اگر اتحاد شورویی با یک سیاست مشارکت به جای محدودیت به جامعه جهانی جذب می شد - جنگ ویتنام، برلین آیرلیفت، جنگ کره و بسیاری از رویدادهای وحشتناک دیگر شاید اتفاق نمی افتاد. چارچوب کنان برای مسئله، از اهداف قابل اجرا فاقد بود و به همین دلیل، رهبران آمریکایی آینده با تبدیل کردن سیاست راهبردی به عمل مشکل داشتند.

Questions and answers

info icon

The concept of "actionable objectives" from "Good Strategy, Bad Strategy" could have potentially changed the course of historical events like the Vietnam War or the Berlin Airlift by providing clear, achievable goals. In the context of the Vietnam War, for example, actionable objectives could have included specific political or military targets, rather than a vague goal of stopping the spread of communism. Similarly, during the Berlin Airlift, actionable objectives could have helped to streamline efforts and resources more effectively. However, it's important to note that while actionable objectives can guide strategy, they cannot guarantee success or prevent unforeseen challenges.

The book "Good Strategy, Bad Strategy" by Richard Rumelt challenges traditional paradigms of strategic planning in several ways. Firstly, it emphasizes the importance of identifying and focusing on the critical issues in the situation, rather than trying to address all problems at once. Secondly, it argues that a good strategy is not just a vision or goal, but a coherent set of actions designed to overcome the obstacles identified. Thirdly, it criticizes the common practice of setting vague and unmeasurable goals, arguing that a good strategy requires clear and measurable objectives. Finally, it challenges the idea that strategy can be developed by following a standard formula or model, arguing that effective strategy requires deep insight into the specific situation and creative thinking about possible solutions.

View all questions
stars icon Ask follow up

یک سیاست راهبردی می تواند خود به عنوان یک مزیت باشد اگر آن عملیات و واکنش های دیگران را پیش بینی کند، پیچیدگی و ابهام یک وضعیت را کاهش دهد، با استفاده از افزایش اثر، و با ایجاد سیاست ها و اقداماتی که سازگار هستند.

Nvidia: استراتژی A+

Nvidia، طراح چیپ های گرافیکی 3D، به سرعت به بالاترین سطح رسید، و در بازار گرافیک 3D، شرکت های قوی تری از جمله اینتل را پشت سر گذاشت. از زمانی که Jen-Hsun Huang در سال 1999 مدیرعامل شد، سهام شرکت 21 برابر افزایش یافت، حتی در همان دوره از اپل هم پیشی گرفت.

تشخیص: شناخت اینکه چیپ های گرافیکی 3D آینده کامپیوتر هستند (با توجه به تقاضای تقریبا بی نهایت برای بهبود گرافیک که از بازی های کامپیوتری می آمد).

سیاست راهبردی: تغییر از یک رویکرد چندرسانه ای جامع به تمرکز شدید بر روی بهبود گرافیک برای کامپیوترها از طریق توسعه واحدهای پردازش گرافیکی (GPU) برتر.

نقاط عمل: 1) ایجاد سه تیم توسعه جداگانه؛ 2) کاهش احتمال تاخیر در تولید / طراحی با سرمایه گذاری سنگین در فرآیندهای شبیه سازی طراحی خاص؛ 3) کاهش تاخیرهای فرآیند مربوط به عدم کنترل بر تولید درایور، با توسعه یک معماری درایور یکپارچه (UDA). تمام چیپ های Nvidia از همان نرم افزار درایور قابل دانلود استفاده می کردند، که باعث می شد همه چیز در تمام مراحل (برای هر دو Nvidia و مشتریان آن) به طور یکنواخت تری اجرا شود.

Questions and answers

info icon

Unified Driver Architecture (UDA) is a design approach where all chips of a company use the same downloadable driver software. This strategy can significantly reduce process delays related to driver production. The benefits of UDA include smoother operations at all stages for both the company and its customers. It simplifies the development process, reduces the chance of production or design delays, and enhances control over driver production.

Investing in specific design simulation processes can help in reducing production or design delays by allowing potential issues to be identified and addressed before they become problematic in the actual production process. These simulations can test different aspects of the design under various conditions and scenarios, which can provide valuable insights into how the design might perform in real-world situations. This can lead to improvements in the design, which can reduce the likelihood of delays due to design flaws or unforeseen complications. Furthermore, by investing in these processes, companies can also save time and resources that would otherwise be spent on troubleshooting and fixing issues during the production stage.

View all questions
stars icon Ask follow up

Nvidia با نرخ حدود 67٪ در سال از سال 2001 تا 2007 رشد کرد و مشکلات طراحی و تولید را که شرکت هایی مانند اینتل با آنها مواجه بودند، دور زد. با وجود رشد مشابه با Nvidia در آن دوره، افزایش عملکرد اینتل توسط مشکلات فرآیند کاهش یافت. در عین حال، Nvidia با GPU های برتر بیشتر و متداول تر، مصرف کنندگان را به سمت خود جذب کرد.

Questions and answers

info icon

Nvidia's growth strategy, which involved circumventing design and production bottlenecks and frequently releasing top-tier GPUs, has proven successful for them. Other tech companies could potentially implement a similar strategy, but it would require a deep understanding of their specific industry, the ability to innovate and adapt quickly, and the resources to frequently develop and release high-quality products. However, it's important to note that what works for one company may not necessarily work for another due to different market dynamics, customer needs, and company resources.

Nvidia's growth strategy is highly relevant to contemporary issues and debates in the tech industry. The company's ability to circumnavigate design and production bottlenecks, which are common challenges in the tech industry, is a key aspect of its strategy. This has allowed Nvidia to consistently deliver top-tier GPUs, winning over consumers and driving its growth. Furthermore, Nvidia's impressive growth rate of about 67% per year from 2001 to 2007 demonstrates the effectiveness of its strategy. This success provides a valuable case study for other tech companies looking to navigate the rapidly evolving tech landscape.

View all questions
stars icon Ask follow up

جایی که رقبا مانند Silicon Graphics خود را بیش از حد پخش کردند، استراتژی Nvidia در آن زمان شهودی، متمرکز و خوب اجرا شد.

اهداف نزدیک

اداره کندی دقت کرد که ادعا نکند آمریکا قبل از اتحاد شوروی موفق به راه اندازی یک ایستگاه فضایی با سرنشین یا یک وسیله بدون سرنشین روی ماه خواهد شد؛ این دستاوردها، آمریکا نتیجه گرفت، قبل از اینکه اتحاد شوروی این کار را انجام دهد، به دست نخواهد آمد زیرا اتحاد شوروی در موشک‌های سنگین برتری داشت. کندی هدف خود را از قرار دادن یک خدمه روی ماه با دقت انتخاب کرد، زیرا می‌دانست که نه تنها این امکان‌پذیر است بلکه احتمال دارد که آنها اتحاد شوروی را شکست دهند: "... فرود بر ماه نیازمند موشک‌های بزرگتری نسبت به آنچه هر دو کشور در اختیار داشت، بود و این به آمریکا مزیت می‌داد زیرا منابع بیشتری داشت."

Questions and answers

info icon

Startups can learn several lessons from the Kennedy administration's strategic approach to the moon landing. Firstly, it's important to set ambitious but achievable goals. Kennedy chose a goal that was challenging but within the realm of possibility given the resources at hand. Secondly, understanding your competition and their capabilities is crucial. The Kennedy administration knew that the Soviet Union had superior heavy-lift rockets, so they chose a goal that would require larger rockets, giving the US an advantage. Lastly, strategy should be based on a clear understanding of your own strengths and resources. The US had a larger base of resources, which they leveraged to their advantage.

Small businesses can apply the principles of good strategy by first identifying their unique strengths and weaknesses. They should then set clear, achievable goals based on these strengths. It's important to focus on areas where they can leverage their resources and capabilities to gain a competitive advantage. They should also be aware of potential challenges and devise plans to mitigate them. Regular review and adjustment of the strategy is also crucial to ensure it remains effective and relevant.

View all questions
stars icon Ask follow up

برای مدیران اجرایی انتخاب اهداف نزدیک حیاتی است.

طراحی استراتژی نو

هنگام طراحی یک استراتژی، رهبران کسب و کار باید سه مرحله کلیدی را در نظر بگیرند:

  1. پیش‌بینی
  2. پیش‌بینی رفتار دیگران
  3. طراحی هدفمند اقدامات هماهنگ.

بسیاری از استراتژی‌های بزرگ بیشتر شبیه به طراحی‌های خاص هستند تا تصمیمات. دیدن استراتژی به عنوان یک 'انتخاب' یا یک 'تصمیم' ممکن است در واقع بازتاب ضعیفی از طبیعت واقعی آن باشد؛ اغلب رهبران با چالش‌های منحصر به فرد روبرو هستند که مجبورند به آنها پاسخ نو ارائه دهند.

گاهی اوقات یک مزیت اولیه، مانند اختراع کپی برگه ساده Xerox، می‌تواند منجر به بی‌حرکتی شود. چنین سربازی بزرگی در بازار می‌تواند منجر به خودبسندی شود وقتی مدیریت باور ندارد که نیاز به دنبال کردن توسعه‌های جدید دارد.

تمرکز

در استراتژی، 'تمرکز' دو معنی دارد: اولاً، این به هماهنگی سیاست‌ها اشاره دارد که قدرت اضافی را از طریق تعاملات و اثرات همپوشانی ایجاد می‌کند. دوم، همانطور که مایکل پورتر در استراتژی رقابتی معرفی کرد، این به کاربرد این قدرت در هدف درست اشاره دارد.

استفاده از پویایی‌ها

پویایی تغییرات مهم است برای در نظر گرفتن هنگام تدوین استراتژی. حس کردن موج‌های تغییر در جامعه، یا در یک صنعت خاص، حیاتی است.

همانطور که فناوری کامپیوتر در قرن 20 پیشرفت کرد، تمرکز از سیستم‌های کامپیوتری فردی متصل شده - که توسط شرکت‌هایی مانند IBM و DEC ساخته و نگهداری می‌شد که در سیستم‌های یکپارچه تخصص داشتند - به یک سری قطعات محرک شد که توسط میکروپروسسور رانده می‌شد. حالا هر قسمت 'هوشمندتر' بود، و نیازی به تخصص در یکپارچه‌سازی کلی نداشت. صنعت تغییر کرد، و IBM مجبور شد تنظیم مجدد کند.

Questions and answers

info icon

The book "Good Strategy, Bad Strategy" by Richard Rumelt doesn't provide a specific step-by-step guide on how to do a good diagnosis. However, it emphasizes the importance of understanding the challenge at hand, identifying the critical issues, and focusing on strategic objectives. A good diagnosis in the context of business strategy involves a thorough analysis of the situation, understanding the competitive landscape, identifying the strengths and weaknesses of the organization, and recognizing the opportunities and threats in the environment. It's about getting a clear picture of what's going on and identifying the key factors that will influence the future of the business. Remember, a good diagnosis is the foundation of a good strategy.

IBM's strategy adjustment in response to the shift in the computer technology industry was primarily driven by the evolution of technology. As the industry moved from interconnected individual computer systems to component parts driven by the microprocessor, IBM had to adapt. The new technology was 'smarter' and didn't require the expertise of holistic integration that was IBM's specialty. IBM had to readjust its strategy to stay relevant in the changing landscape. This involved diversifying their product and service offerings, focusing more on software and services, and less on hardware.

View all questions
stars icon Ask follow up

در اینجا پنج 'نشانه راهنما' برای خواندن دینامیک تغییرات یک صنعت وجود دارد:

  • افزایش هزینه های ثابت: ساده ترین شکل از انتقال با یک افزایش قابل توجه در هزینه های ثابت ایجاد می شود، مانند زمانی که پیستون های سنتی توسط موتورهای جت پیشرفته تر جایگزین شدند، که تنها چند رقیب را باقی می گذارد که قادر به پرداخت هزینه اضافی باشند
  • درگ سازی: این می تواند رقبای قبلاً محدود شده را قادر سازد تا بیشتر در سودآوری مشارکت کنند
  • سوگیری های قابل پیش بینی: سوگیری ها شامل عدم توانایی در پیش بینی کاهش فروش پس از افزایش مداوم رکوردهای همیشگی؛ اغراق آمیز برآورد شرکت های فعلی و مدل های کسب و کار؛ و مشاوره از مشاوران و تحلیلگران که کسب و کارها باید هر کاری را که بازیکن بزرگ فعلی انجام می دهد، کپی کنند
  • پاسخ های حاکم: از مقاومت شرکت های حاکم وقتی دینامیک شروع به تغییر می کند انتظار داشته باشید
  • حالت های جاذبه: این یک حس جهت برای تکامل آینده یک صنعت را فراهم می کند، اما چنین حالت های جاذبه ای ممکن است به وجود نیایند.

افتادگی و انرژی

افتادگی و انرژی، که توسط روملت به عنوان مقاومت در برابر تغییر تعریف شده اند، برای بسیاری از استراتژی های بد مسئول هستند. افتادگی بلاکباستر هنگامی که نتوانست فروشگاه های خرده فروشی خود را ترک کند، باعث شد نتفلیکس آن را سرنگون کند و اکنون یک رهبر صنعت است. افتادگی رقبا را درک کنید، زیرا این مهم است به عنوان درک نقاط قوت خودتان. همانطور که روملت نوشت، "بزرگترین چالش یک سازمان ممکن است تهدیدات یا فرصت های خارجی نباشد، بلکه به جای آن اثرات انرژی و افتادگی باشد."

Questions and answers

info icon

The book 'Good Strategy, Bad Strategy' has significantly influenced corporate strategies and business models by emphasizing the importance of clear, coherent strategy over vague objectives. It has taught businesses to focus on overcoming key challenges and leveraging unique advantages, rather than pursuing numerous unrelated goals. The book's insights have also highlighted the dangers of inertia and entropy, encouraging businesses to adapt and evolve rather than resisting change. For instance, the failure of Blockbuster to abandon its retail stores, as highlighted in the book, serves as a cautionary tale for businesses to avoid strategic inertia.

A startup can use the concepts of inertia and entropy to its advantage by understanding and leveraging them. Inertia, or resistance to change, can be used to predict competitors' actions and responses. If a competitor is known for its inertia, a startup can anticipate that it will be slow to adapt to new trends or technologies, providing an opportunity for the startup to gain a competitive edge. On the other hand, entropy, or disorder within a system, can be minimized within the startup to maintain efficiency and productivity. By actively managing and reducing entropy, a startup can ensure smooth operations and prevent unnecessary complications or delays.

View all questions
stars icon Ask follow up

افتادگی سازمانی معمولاً در یکی از سه دسته قرار می گیرد: 1) افتادگی روتین؛ 2) افتادگی فرهنگی، و 3) افتادگی توسط نماینده.

سر خود را حفظ کنید

اگر می توانید خویشتنداری کنید و 'سر خود را حفظ کنید'، حتی در حالی که دیگران در اطراف شما از دست می روند، شما در موقعیت بزرگی هستید، روملت می نویسد، که هشدار می دهد تا اعتقاد نابینا در بازار سهام را نداشته باشید. او مثال صنعت ارتباطات را می آورد و یک زمان را در اطراف ابتدای قرن 21 توضیح می دهد که همه دیگران اعتقاد نابینا در شرکت Global Crossing داشتند، که سهام آن بر اساس دینامیک صنعت خود بیش از حد ارزش گذاری شده بود. این شامل آسانی ورود برای رقبا بود، زیرا برای دیگران انجام دادن آنچه Global Crossing انجام می داد، به سختی نبود. در سال 2001، شرکت در میان عدم توانایی برای پیگیری ظرفیت پهنای باند - چیزی که برای هر کسی که نگاه نزدیکی داشته باشد، واضح بود - ورشکستگی اعلام کرد. با وجود آنچه همه دیگران فکر می کنند، تحلیل های خود را انجام دهید، و توسط گله اجتماعی متحرک نشوید. سر خود را حفظ کنید.

Questions and answers

info icon

The book 'Good Strategy, Bad Strategy' presents several innovative ideas. One of the most surprising is the concept of 'keeping your head' in the face of social herding. The author, Richard Rumelt, warns against blind faith in the stock market and emphasizes the importance of conducting your own analyses. He uses the example of the telecommunications company Global Crossing, which was grossly overvalued due to social herding. Despite the hype, the company filed for bankruptcy in 2001 due to an inability to keep up with bandwidth capacity. This example illustrates the importance of independent thinking and analysis in strategic decision-making.

A small business can learn from the Global Crossing case by not putting blind faith in market trends or popular opinion. Instead, they should conduct their own analyses and make decisions based on their unique circumstances and insights. They should also be aware of the dynamics of their industry, including the ease of entry for competitors. It's important to realistically assess their capabilities and resources to avoid overextension. Lastly, maintaining composure and not being swayed by social herding is crucial.

View all questions
stars icon Ask follow up

Start for free ⬇️

Download, customize, and translate hundreds of business templates for free

Go to dashboard to download stunning templates

Download