How can you use marketing to spread your ideas and make the impact you seek? Marketing has more reach and more than ever before. Learn about how empathy and service lead to effective marketing today.

Start for free ⬇️

Download and customize hundreds of business templates for free

Go to dashboard to download stunning templates

Download

Cover & Diagrams

This is Marketing Book Summary preview
این بازاریابی است - جلد کتاب Chapter preview
chevron_right
chevron_left

چکیده

چگونه می توانید از بازاریابی برای انتشار ایده های خود و ایجاد تاثیری که می خواهید استفاده کنید؟ واقعیت این است که بازاریابی تغییر کرده است - بیشتر و سریعتر از همیشه است. و دیگر مترادف با تبلیغات نیست، چیزی که برای مشتری انجام می شد، نه برای آنها.

This is Marketing نشان می دهد که در دنیای امروز، بازاریابی موثر باید بر امپاتی و خدمات تکیه کند. شما باید دیدگاه و خواسته های مشتریان خود را درک کنید، تنش ها را ایجاد کنید و ایده هایی را ایجاد کنید که منتشر می شوند. بالاتر از همه، شما باید کوچکترین مخاطب قابل استفاده برای پیام خود را هدف قرار دهید و داستانی را بسازید که با شنونده همخوانی دارد.

بالاترین 20 بینش

  1. بازاریابی تغییر کرده است: دیگر همان چیزی نیست که تبلیغات بود، چیزی که برای مشتری انجام می شد، نه برای آنها. بازاریابی موثر اکنون بر امپاتی و خدمات تکیه می کند.
  2. پنج مرحله برای بازاریابی وجود دارد: اختراع، ساخت، داستان، انتشار کلمه، و حضور.
  3. هدف شما تغییری است که می خواهید در جهان ایجاد کنید. استراتژی شما راه طولانی مدتی است که شما برای دستیابی به این هدف سرمایه گذاری می کنید. تاکتیک های شما مراحل بسیار زیادی هستند که شما به نفع استراتژی خود می گیرید.
  4. داستان شما باید با شنونده همخوانی داشته باشد - به آنها چیزی بگویید که منتظر شنیدن آن هستند و باور دارند.
  5. برند شما وعده ای است که شما به مشتری خود می دهید. لوگوی شما یادآوری Post-it از وعده برند است.
  6. شما نمی توانید دیده شوید تا زمانی که یاد بگیرید ببینید. این شامل آگاهی از دیدگاه مشتری است - آیا این دیدگاه افقی از وابستگی است یا دیدگاه عمودی از سلطه؟
  7. به دنبال کمترین تعداد قابل استفاده از افرادی باشید که باید برای ارزش زحمت، تاثیر بگذارید. این افرادی هستند که می خواهند آنچه شما ارائه می دهید و باز هستند برای شنیدن پیام شما. تمرکز خود را بر آنچه آنها باور دارند و آنچه آنها می خواهند بگذارید.
  8. گوشه خود را از نقشه ادعا کنید، لبه دوری که مردم واقعا می خواهند آنچه شما ارائه می دهید. هدف خود را برای مرکز محبوب نقشه قرار ندهید؛ این مکان از قبل بیش از حد شلوغ است. به جای آن، داستان واقعی ای بسازید که شما گزینه واضح و آشکار هستید.
  9. شما چیزی را فروخته نمی شوید، شما ارتباطات، احساسات، و وضعیت را می فروشید. این به این معنی است که شما باید بفهمید که مردم چه می خواهند.
  10. چه کسی است که شما سعی دارید به طور انحصاری به آنها برسید؟ مثل Grateful Dead فکر کنید: به یک مخاطب نسبتا کوچک جذب شوید، برای انتشار کلمه بر فن ها تکیه کنید، و گوشه خود را از نقشه را ادعا کنید.
  11. بازاریابی عمل ایجاد تغییر است.
  12. شما نمی توانید همه را تغییر دهید، پس بپرسید، "این برای چه کسی است؟" تا عملکرد خود را متمرکز کنید.
  13. اینترنت بخش مهمی از بازاریابی امروز است. این احساس می کند مثل یک بازیگاه بزرگ، رایگان؛ در واقع، هم بزرگترین رسانه و هم کوچکترین یکی است، ساخته شده از یک میلیارد زمزمه کوچک است.
  14. از داستان سه گامه برای اقدام توسعه یافته توسط مارشال گانز برای رهبری قبیله خود استفاده کنید: داستان خود، داستان ما و داستان حال.
  15. بهترین راه برای کسب اعتماد از طریق عمل است. شما باید توسط بازار کوچکترین قابل استفاده خود، معروف به آنها و برای آنها حضور داشته باشید.
  16. به یک فرد مانند رئیس خود بازاریابی کنید به همان صورت که به جهان بازاریابی می کنید: نقش های وضعیت را ببینید؛ رمزگشایی از حکمرانی در مقابل وابستگی و استفاده از اعتماد برای کسب ثبت نام.
  17. "ارزان" یک راه دیگر برای گفتن "ترسیده" است. اگر شما ارزان ترین هستید، شما قول تغییر نمی دهید، فقط قول می دهید همان چیز را اما با کمتر داشته باشید. قیمت پایین آخرین پناهگاه بازاریابی است که از ایده ها خارج شده است.
  18. شما به بسیاری از مردم خدمت خواهید کرد، اما فقط از چند نفر سود خواهید برد پس به دنبال چند نفر بگردید و آنها را شاد کنید؛ با تمرکز بر روی نئوفیلیاک ها شروع کنید، کسانی که تغییر را بغل می کنند و مشکلی دارند که شما می توانید همین حالا حل کنید.
  19. از نماد درست برای مخاطب خود استفاده کنید - این امروزه بسیار مهم است، زمانی که مردم اسکن می کنند به جای مطالعه - و اگر نیاز دارید، جرات اختراع نمادهای جدید را داشته باشید.
  20. مردم چیزی که شما ساخته اید را نمی خواهند - آنها آنچه که برای آنها انجام می دهد و چگونه آنها را احساس می کند را می خواهند.

خلاصه

برای بازاریابی موثر در دنیای امروز باید به کمترین تعداد ممکن از مردم هدف قرار دهید و داستانی را بگویید که با رویاها و روایت های آنها مطابقت داشته باشد. بفهمید که شما واقعا چیزها یا خدماتی را فروش نمی دهید، شما رویاها، ارتباطات و وضعیت را فروش می دهید. برخی از مردم می خواهند وضعیت خود را تغییر دهند، دیگران برای حفاظت از آن؛ برخی از انگیزه ها از دیدگاه افقی وابستگی و دیگران از دیدگاه عمودی حکمرانی است. از نمادهای درست برای مخاطب خود استفاده کنید. خود را ارزان نفروشید؛ قیمت خود را با توجه به وعده ای که می دهید و انتظارات بازار کوچکترین قابل استفاده خود تعیین کنید. اعتماد بسازید و به طور مداوم حضور داشته باشید زمانی که قبیله خود را سازماندهی می کنید.

بازاریابی امروز

بازاریابی در همه جا حضور دارد؛ ما آن را به عنوان مسلم می پذیریم. در عین حال، بازاریابی بیشتر از همیشه دسترسی دارد، با سرعت بیشتری از قبل. پس، چه کاری با این تأثیر قرار است انجام دهید؟

واقعیت این است که حتی بهترین، بخشنده ترین و درخشان ترین کار شما نیاز به کمک دارد تا به مردمی که قرار است به آنها خدمت کند برسد. چگونه می توانید ایده های خود را پخش کنید، تأثیری که می خواهید ایجاد کنید و فرهنگ را بهبود ببخشید؟

بازاریابی تغییر کرده است، اما درک ما از چگونگی انجام آن به روز نمی شود. دیگر همان چیزی نیست که تبلیغات بود؛ چیزی که به مشتری انجام می شد، به جای برای آنها. بلکه، بازاریابی موثر اکنون بر احساس و خدمات تکیه می کند. این شامل بسیار کمی از فریاد زدن، تلاش کردن یا اجبار است؛ که به این معنی است که شما اکنون باید دیدگاه و آرزوهای مشتریان خود را درک کنید، تنش ها را بسازید و ایده هایی را ایجاد کنید که پخش شوند.

داستان شما باید با شنونده هم‌راستا باشد - به آنها چیزی بگویید که منتظر شنیدن آن هستند و باورش می‌کنند. برای روایت داستان خود، باید ببینید که انسان‌ها چگونه رویا می‌پردازند، تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند؛ و باید به آنها کمک کنید تا نسخه بهتری از خودشان شوند. در نهایت، شما سعی دارید ارتباط برقرار کنید - نه تغییری در کسی ایجاد کنید، بلکه با آنها برقصید.

پنج مرحله

در اینجا پنج مرحله بازاریابی موثر در دنیای امروز وجود دارد:

  1. اختراع: چیزی را اختراع کنید که ارزش ساختن داشته باشد، با داستانی که ارزش روایت دارد، و مشارکتی که ارزش بحث و گفتگو را دارد.
  2. ساخت: اختراع خود را به گونه‌ای طراحی و ساخت کنید که تعداد کمی از مردم - بازار کوچکتر قابل استفاده شما - واقعاً از آن بهره‌مند شوند.
  3. داستان: داستانی را بگویید که با رویاها و روایت بازار کوچک مردم همخوانی داشته باشد.
  4. پخش کلمه: این مرحله‌ای است که مردم از اختراع شما هیجان زده می‌شوند.
  5. حضور: روز پس از روز، سال پس از سال، حضور داشته باشید - به طور منظم و پیوسته سازماندهی کنید و اعتماد به تغییری که می‌خواهید ایجاد کنید را افزایش دهید.

مته را نفروشید

تئودور لویت، استاد بازاریابی هاروارد، به طور معروف گفت: "مردم نمی‌خواهند یک مته یک چهارم اینچی بخرند. آنها یک سوراخ یک چهارم اینچی می‌خواهند." اما ما می‌توانیم این موضوع را بیشتر بررسی کنیم: کسی سوراخ را می‌خواهد تا بتواند یک قفسه را روی دیوار بگذارد؛ که به آنها اجازه می‌دهد اشیای خود را مرتب و نمایشی نگه دارند؛ و، آنها می‌خواهند از انجام آن خودشان حس خوبی داشته باشند.

به عبارت دیگر: "مردم نمی‌خواهند یک مته یک چهارم اینچی بخرند. آنها می‌خواهند احساس امنیت و احترام کنند." آنها چیزی که شما ساخته‌اید را نمی‌خواهند، آنچه که برای آنها انجام می‌دهد و چگونه آنها را احساس می‌کند را می‌خواهند.

کوچکترین بازار قابل استفاده

با پرسیدن این سوال که چه تغییری سعی دارید ایجاد کنید، بازاریابی خود را شروع کنید. روی چیزی خاص و قابل دستیابی تمرکز کنید. شما نمی‌توانید همه را تغییر دهید، بنابراین درباره تغییر یک گروه خاص از مردم فکر کنید. گروه خود را بر اساس دیدگاه‌های جهانی آنها، آنچه رویا می‌پردازند، باور دارند و می‌خواهند (روان‌شناسی) انتخاب کنید، نه بر اساس آنچه به نظر می‌رسند (جمعیت‌شناسی).

حالا، بررسی کنید که کمترین تعداد قابل استفاده از مردم که برای تأثیرگذاری بر آنها ارزش تلاش دارد، چه تعدادی است. این افرادی هستند که آنچه را که ارائه می‌دهید می‌خواهند و باز هستند برای شنیدن پیام شما. آنها چه باوری دارند؟ آنها چه می‌خواهند؟ گوشه خود را از نقشه ادعا کنید، لبه دوری که مردم واقعاً آنچه را که شما ارائه می‌دهید می‌خواهند. به مرکز محبوب نقشه هدف نگذارید؛ این مکان از قبل بیش از حد شلوغ است. به جای آن، یک داستان واقعی بسازید که شما گزینه واضح و آشکار هستید.

شما چیزی را نمی‌فروشید، شما ارتباطات، احساسات، و وضعیت را می‌فروشید. بنابراین، باید متوجه شوید که مردم چه می‌خواهند - این کار آنقدر ساده نیست، زیرا همه مردم چیزهای متفاوتی می‌خواهند.شروع کنید با سبد اصلی رویاها و آرزوها، واژگان مشترک تمام انسان‌ها - چیزهایی مانند محبت، اجتماع، سلامت، قابل اعتماد بودن، احترام، و آرامش ذهن. جایی در این سبد اصلی هستند احساساتی که می‌خواهید در بازار کوچکترین قابلیت زنده کردن خود را برانگیزید.

گروه موسیقی Grateful Dead

گروه موسیقی Grateful Dead میلیون‌ها دلار درآمد کسب کردند، با این حال فقط یک آهنگ در 40 آهنگ برتر Billboard داشتند. چگونه؟ آن‌ها به یک جمعیت نسبتاً کوچک جذب شدند، برای انتشار خبر به طرفداران خود اتکا کردند، و یک گوشه از نقشه را اشغال کردند - کنسرت‌های زنده با جم‌های طولانی برای طرفداران، به جای آلبوم‌های پرفروش با آهنگ‌های کوتاه برای رادیو. آن‌ها به طرفداران خود چیزهای زیادی برای صحبت کردن دادند، یک خانواده از افراد درونی را ایجاد کردند.

آن‌ها تمام این کارها را با سه چیز انجام دادند: استعداد، صبر، و شجاعت برای اینکه عجیب باشند.

مردم مثل ما

بازاریابان اهمیت عبارت "مردم مثل ما چیزهایی مثل این را انجام می‌دهند" را می‌شناسند. بازاریابان همچنین می‌دانند که برای ایجاد تغییر، آن‌ها نیاز دارند رفتارهای جدید را نرمال کنند. برای فهمیدن اینکه چگونه این کار را انجام دهند، کار اولیه بازاریاب تعریف کردن این است که "ما" چه کسانی هستیم. گروه انحصاری از مردم، گروه طرفداران، که شما سعی دارید به آن‌ها برسید، چه کسانی هستند؟

تنش و وابستگی

بازاریابان موثر شجاعت ایجاد تنش را دارند. این همان چیزی نیست که ترس ایجاد کند؛ تنش چیزی است که منجر به تغییر می‌شود. این به معنای قطع الگویی است، امکان فکر کردن به چیزی جدید یا متفاوت، پذیرفتن تجربه آموزشی جدید را فراهم می‌کند.

وضعیت

تمایل به تغییر وضعیت خود، یا حفاظت از آن، تقریباً همه کارهایی که ما انجام می‌دهیم را رانه می‌کند. برای بازاریاب هوشمند، این به معنای شناخت این است که برخی افراد برای تغییر وضعیت خود عطش دارند در حالی که دیگران به شدت می‌کوشند تا وضعیتی که دارند را حفظ کنند.

وضعیت همان چیزی نیست که ثروت باشد. این نسبی است، همیشه در چشم بیننده است، و یاد گرفته می‌شود. به عنوان یک بازاریاب باید در مورد برانگیزاندن وضعیت بسیار محتاط باشید. افرادی که شما سعی دارید به خدمت آن‌ها برسید، چگونه توسط جامعه انتخاب شده خود دیده می‌شوند و آن‌ها چه چیزی را زمانی که به آینه نگاه می‌کنند می‌بینند؟ چگونه آن‌ها وضعیت خود را حفظ می‌کنند، یا سعی در تغییر آن دارند؟

وابستگی و سلطه

وابستگی و سلطه راه‌های متفاوتی برای فکر کردن در مورد وضعیت هستند. کسی که در مورد وابستگی اهمیت قائل است، بر این می‌اندیشد که چه کسی او را می‌شناسد، چه کسی به او اعتماد دارد، و او در کجای قبیله قرار دارد. کسی که در مورد سلطه اهمیت قائل است، بر این می‌اندیشد که چه چیزی مال اوست (نه مال شما)، کی قدرت بیشتری دارد، و چه کاری خود او انجام می‌دهد. جامعه مدرن، شهری - دنیای اینترنت، هنر، و نوآوری - بر اساس وابستگی ساخته شده است. این شبکه اثرات را تحسین می‌کند.

بازاریاب موثر باید از دیدگاه مشتری آگاه باشد - آیا این دیدگاه افقی از وابستگی است یا دیدگاه عمودی از سلطه؟

دستیابی به افراد درست

در حالی که شما به بسیاری از افراد خدمت می کنید، فقط از چند نفر سود می برید. این به این معنی است که شما باید به دنبال این چند نفر بگردید و آنها را خوشحال کنید.

نمادها

همه افراد یک نماد را به یک شکل نمی بینند؛ بازاریاب هوشمند باید نماد درست را برای مخاطب استفاده کند و باید جرات اختراع نمادهای جدید را داشته باشد. این موضوع امروزه، زمانی که افراد اسکن می کنند به جای مطالعه، بسیار مهم است. نشانه شناسی - پرچم ها، نمادها و کلمات کوتاهی که شما برای روایت داستان خود استفاده می کنید - واقعا مهم است. و، زمانی که شما به دنبال بازار کوچکترین قابلیت زنده ماندن هستید، می توانید نمادی را انتخاب کنید که واقعا برای این افراد کار کند.

یادتان باشد که استخدام یک حرفه ای، کسی که می تواند وب سایت، لوگو یا تصویر برندی را طراحی کند که دیگران آن را دوست داشته باشند، مشکلی نیست. هیچ کس اهمیتی نمی دهد که چه کسی نماد را ایجاد کرده است، فقط اهمیت دارد که کار کند.

همچنین یادتان باشد که برند شما لوگوی شما نیست. بلکه، "برند" یک کلمه کوتاه برای انتظارات مشتری است - آنها فکر می کنند شما چه وعده ای می دهید؟ این وعده برند شما است. لوگو یادداشتی است که یادآور وعده برند است.

در نهایت، یادتان باشد که مشکلی نیست اگر افراد مختلف را به شیوه های مختلفی معامله کنید. برخی افراد به هیجان جدید علاقه مند هستند؛ دیگران فقط می خواهند به درستی جا بیفتند و رئیس را خوشحال کنند. برخی فرصتی را می خواهند تا چیزها را بهتر کنند؛ دیگران فقط می خواهند برندند.

بیشتر مردم از آنچه دارند راضی هستند؛ اما درصد کوچکی وجود دارد که به طور فعال به دنبال چیزهای جدید و متفاوت هستند - نئوفیلیاک ها - و درصد کوچکی دیگر که مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، وضعیت فعلی را دفاع می کنند. این گروه آخر هدف شما نیست؛ آنها را فراموش کنید. و، شما وقت یا پولی برای هدف گیری از اکثریت، که بیشتر راضی هستند، ندارید. به جای آن، با تمرکز بر نئوفیلیاک ها شروع کنید، افرادی که مشکلی دارند که شما می توانید همین حالا حل کنید.

استراتژی و تاکتیک

هدف شما تغییری است که شما در جهان می خواهید ایجاد کنید. استراتژی شما راه طولانی مدتی است که شما برای دستیابی به این هدف سرمایه گذاری می کنید. تاکتیک های شما گام های بسیار، بسیار زیادی هستند که شما به نفع استراتژی خود می گیرید. تاکتیک های خود را در لحظه ای که تصمیم می گیرید که به شما در دستیابی به استراتژی خود کمک نمی کنند، تغییر دهید.

یافتن استراتژی تبلیغاتی درست می تواند دشوار باشد. این به این معنی نیست که شما نباید تلاش کنید، فقط از آنچه در حال انجام آن هستید و چرا آگاه باشید. بازاریابی برند - مانند قرار دادن یک بیلبورد در کنار جاده برای وودکا Absolut - برای نسل ها استفاده شده است. این جای خود را دارد، اما شما باید صبور باشید زیرا واقعا نمی توانید اثربخشی آن را اندازه گیری کنید. بازاریابی مستقیم، مانند ایجاد یک تبلیغ در فیس بوک، متفاوت است. آسان است که کلمه را آنلاین بگذارید - شما می توانید به سرعت به افراد دست یابید، شما می توانید این افراد را دقیق تر از هر رسانه دیگری هدف قرار دهید و شما می توانید همه چیز را اندازه گیری کنید.اینترنت امروزه بخش مهمی از بازاریابی است. اینترنت مانند یک بازیگاه بزرگ و رایگان است و قطعاً بزرگترین رسانه است؛ اما همچنین کوچکترین رسانه است که از میلیارد ها نجوا تشکیل شده است.

چقدر؟

بازاریابی قیمت شما را تغییر می دهد و قیمت بازاریابی شما را تغییر می دهد. قیمت هم یک سیگنال است و هم موتور رشد پروژه شما. پس، چگونه قیمت 'درست' را تعیین می کنید؟

"ارزان" یک راه دیگر برای گفتن "ترس" است. اگر شما ارزان ترین هستید، شما وعده تغییر نمی دهید، فقط وعده همان چیز را اما با قیمت کمتر می دهید. قیمت پایین آخرین پناه بازاریابی است که از ایده ها خارج شده است. به طور مشابه، کاهش قیمت شما را کم اعتمادتر می کند و بازاریاب هوشمند می داند که او یا او باید اعتماد کند. با این حال، "رایگان" ارزش در نظر گرفتن به عنوان راهی برای پخش سریع یک ایده، به اشتراک گذاری دیدگاه و ایده های خود، برقراری ارتباطات است.

قبل از همه، قیمت خود را با توجه به وعده ای که می دهید و انتظارات بازار قابل استفاده کوچکتر خود تعیین کنید.

اجازه و اعتماد

بازاریابی با اجازه، مردم را با احترام می پذیرد تا توجه آنها را جلب کند. این نیاز به فروتنی و صبر از سوی بازاریاب دارد. برنده شدن اجازه مشتریان شما نیاز به رسمیت ندارد، اما باید آشکار باشد. اشتراک ها یک عمل آشکار از اجازه هستند. هنگامی که اجازه دارید، می توانید آموزش دهید؛ وقت خود را بگیرید و یک داستان بگویید.

چگونه در ابتدا اجازه می گیرید؟ به طور عمدی یک محصول یا خدمات ایجاد کنید که مردم تصمیم بگیرند ارزش صحبت کردن را دارد. به راه کوتاه حرکت های تبلیغاتی پناه نبرید - اینها از مکانی خودخواه می آیند.

ساختن اعتماد

بازاریاب مورد اعتماد، ثبت نام را کسب می کند. و در یک دنیا که به جای خواندن و تحقیق، اسکن و گوسیپ می کند، بهترین راه برای کسب اعتماد از طریق عمل است. ما به یاد داریم که چه کاری انجام دادید بعد از اینکه فراموش کردیم چه چیزی گفتید.

بازار قابل استفاده کوچکتر خود را به یاد دارید؟ شما باید توسط آنها اعتماد کنید، به آنها مشهور باشید و برای آنها حاضر شوید. از روابط عمومی برای روایت داستان خود به مردم مناسب، به روش مناسب، و ساختن این اعتماد استفاده کنید.

یک قیف را تصور کنید: در راه خود، مردم از غریبه ها به دوستان به مشتریان به مشتریان وفادار تغییر می کنند. بازاریاب هوشمند تلاش می کند تا این قیف را بهبود ببخشد. پمپ را با تبلیغات مخصوص نئوفیلیاک ها، مردمی که به دنبال شما هستند، آماده کنید. با فرکانس اعتماد بسازید و کلمه از دهان به دهان ایجاد کنید. به آنها دلیلی بدهید تا بخواهند دوستان خود را در مورد شما بگویند.

یک مثال قدرتمند از این قیف در کار، داستان فیسبوک است.برخی افراد به خاطر "این جالب به نظر می‌رسد" ثبت نام کردند؛ بیشتری به خاطر "این می‌تواند به من کمک کند" پیوستند؛ و در نهایت تقریبا همه به خاطر "من آخرین فرد روی زمین هستم که این کار را انجام نمی‌دهد!" پیوستند. شما نیازی به ایجاد چیزی جهانی ندارید، بلکه فقط یک قیف موثر و قابل اعتماد برای بازار 'محلی' خاص خود.

قبیله خود را سازماندهی کنید

اگر شانس داشته باشید، قبیله‌ای وجود دارد که به شما گوش می‌دهد؛ شما مالک آن‌ها نیستید و احتمالا اگر شما نبودید، باز هم زنده می‌ماندند، اما شما هنوز می‌توانید آن‌ها را سازماندهی و رهبری کنید تا اگر شما رفتید، شما را از دست بدهند. بهترین بازاریابان کشاورزان هستند، نه شکارچیان. آن‌ها کاشت، مراقبت، شخم زدن، کود دادن، علف‌زدایی می‌کنند - و تکرار می‌کنند.

استاد هاروارد، مارشال گانز، داستان ساده سه‌گانه برای اقدام برای رهبری قبیله شما دارد: داستان خود، داستان ما و داستان حال.

  • داستان خود: این داستانی است که به شما ایستادگی می‌دهد، شانسی برای توضیح اینکه شما مثل ما هستید.
  • داستان ما: این داستان قبیله است؛ این توضیح می‌دهد که چرا داستان خود شما برای ما مرتبط است و چگونه ما زمانی که بخشی از قبیله هستیم، بهره‌مند خواهیم شد.
  • داستان حال: این نقطه محوری است، زمانی که شما قبیله را در سفر خود مشارکت می‌دهید.

رئیس را متقاعد کنید تا بله بگوید

بازاریابی برای یک فرد در بسیاری از روش‌ها مشابه بازاریابی برای دنیا است. اگر شما با آنچه می‌خواهید و حس غیر واقعی از فوریت وارد شوید، یا اگر بدون ارائه مسئولیت برای اختیار درخواست کنید، احتمالا نتوانید ذهن او را تغییر دهید.

به جای آن، فرآیند را با دیدن نقش‌های وضعیتی تغییر دهید؛ رمزگشایی از حکمرانی در مقابل وابستگی؛ و استفاده از اعتماد برای کسب ثبت نام.

Start for free ⬇️

Download and customize hundreds of business templates for free

Go to dashboard to download stunning templates

Download